به تقدم بالفضيله ، پس آيا سلمان از آن جهت كه سلمان است مقدم است براباذر ؟ نه ، سلمان دارای يك سلسله فضائل است كه اباذر هم دارای همانفضائل است . سلمان در آنچه كه با اباذر مشترك است ، كه فضيلت است ،تقدم دارد بر اباذر . اكنون به خود فضيلت توجه میكنيم ، خود فضيلتسلمان بر فضليت اباذر چطور است ؟ لابد آن فضليت بر اين فضليت نوعیتقدم دارد . خود فضليتها بر يكديگر تقدم بالذات دارند و سلمان بر اباذرتقدم به تبع فضيلت دارد ، چون متلبس به فضيلتی است كه فضيلتش برفضيلت ديگری تقدم دارد ، خودش هم تقدم دارد . در اين قبليت و بعديتها كه با يكديگر مجامع نمیشوند ، بايد برسيم بهيك حقيقتی كه قبليت و بعديت غير مجامع يعنی قبليت و بعديتی كه امكاناجتماع با يكديگر ندارند در آن ذاتی باشد ، به عبارت ديگر به يك قبليتو بعديتی برسيم كه حقيقتش عين تصرم و عين حدوث دائم و انقضاء باشد .اين همان است كه اسمش را " زمان " میگذاريم . پس حقيقتی داريم كهاين حقيقت ملاك اين تقدم و تأخر است . حركت از آن جهت كه حركت است يعنی قطع نظر از خصوصيت امتداديشملاك تقدم نيست . يعنی يك شیء از آن جهت كه متحرك است معنی ندارد كهتقدم زمانی بر ديگری داشته باشد . اگر ماوراء حركت چيزی را اعتبار نكنيم، اين تقدم و تأخر معنی ندارد . بايد ماوراء حركت امری را اعتبار كنيم ،اگر چه آن امر به منزله تعينی برای خود حركت باشد ، كه اين تعين همان "زمان " است . همانطور كه مكرر در باب جسم طبيعی و جسم تعليمی گفتهايم، هر جسم طبيعی دارای جسم تعليمی است ، جسم طبيعی جدا از جسم تعليمینيست . ولی جسم طبيعی را مادام كه جسم طبيعی است اعتبار كنيم و مادامكه آن تعين را اعتبار نكنيم ، جسم طبيعی مقدار ندارد ، اگر چه جسم طبيعیهيچ گاه بیمقدار نيست ، ولی اگر ذاتش را اعتبار كنيم مقدار ندارد ،بايد تعينش را هم اعتبار كنيم تا مقدار داشته باشد . حركت نيز همين طوراست ، اگر ذات حركت را اعتبار كنيم ، آن كميت قابل انقسامی كه |