حدی نمیشود . مثلا میگوئيد غايت فرد ، نوع است . يعنی فرد ديگر است . غايت وجودزيد ، فرزند او است و غايت وجود فرزند ، فرزند ديگر است و همين طورادامه دارد و به جايی منتهی نمیشود . چون " غايه الغايه غايه " اگر بهغايت نهايی نرسيم پس هيچ كدام غايت ندارند . اگر الف برای ب باشد وب برایج وج برای د ، ولی د كه غايت برایج است غايت بالذات نباشد ،الف از اول غايت پيدا نكرده است . بنابراين طبيعت ، غايت ندارد . درموجودات زنده كه طبيعت فرد را ايجاد میكند و بعد از آن فرد ، فرد ديگرغايت میشود برای طبيعت ، پس طبيعت غايت ندارد . غايت حركات طبيعی شيخ جواب داده است كه : غايت بالذات طبيعت استبقاء نوع است . درخلقت هميشه مطلوب و هدف طبيعت حفظ و بقاء نوع است . چيزی كه هستگاهی نوع با يك فرد قابل ادامه است مثل مجردات . در مجردات بقاء نوعبه بقاء فرد است . يعنی چون فرد میتواند باقی بماند ، غايت از برایفاعل با وجود همان فرد حاصل میشود . ولی در طبيعت چون افراد كائن وفاسدند ، غرض اصلی طبيعت مثلا از انسان يا از درخت زرد آلو يا ازگوسفند ، اين است كه نوع گوسفند وجود داشته باشد ، نوع انسان وجود داشتهباشد ، نوع درخت زردآلو وجود داشته باشد . ولی افراد به گونهای هستند كهطبيعت با اين فرد به وجود میآيد ولی اين فرد از آن جهت كه اين فرد استغايت طبيعت نيست . اين درخت زردآلو كه اينجا است غايت طبيعت نيست، بلكه نوع درخت زردآلو غايت طبيعت است . و چون اين فرد باقی نيست ،طبيعت ، مقصد و هدف خود را از راه فرد ديگر يعنی از راه تداوم افراد بهوجود آورده . اين است كه به وسيله اين فرد ، فرد ديگر را به وجود میآورد، برای اينكه هميشه نوع باقی باشد . پس افراد ، مقدمه وجود نوعند ، زيدمقدمه وجود فرزندش نيست ، بلكه زيد مقدمه وجود انسان است . و چون نوع |