زياد است . بنابراين شما میتوانی بفهميد كه غير از بردگی تن ، يك بردگی ديگرهمهست در عين اينكه تن انسان آزاد است . در آن مثلی كه سعدی در مورد دوبرادر توانگر و درويش گفت ، آن برادر توانگر امكانات مادیاش فوقالعاده بيشتر از آن برادر درويش است . تن او از تن اين خيلی آزادتراست . تن اين كه بيچاره هميشه لگد كوب كارها و زحمتهاست . ما روح ايناز او آزادتر است . پس اينجا شما اجمالا میتوانيد بفهميد كه نوعی بردگیديگر هم هست كه آن ، بردگی تن نيست . نوعی آزادی ديگر هم هست كه آزادیتن نيست . از اين يك درجه بالاتر بياييد . يك نوع ديگر بردگی و آزادی هست كهمربوط به مال و ثروت است . تمام علمای اخلاق ، بشر را از اينكه برده مالوبنده ثروت باشد ، بر حذر داشتهاند ، تحت همين عنوان كه ای انسان !بنده و برده مال دنيا نباش . باز جملهای دارد كه علی ( ع ) میفرمايد :« الدنيا دار ممر لا دار مقر » دنيا برای بشر گذشتنگاه است نه قرارگاه .بعد میفرمايد : « و الناس فيها رجلان » مردم در دنيا دو صنف میشوند :« رجل باع نفسه فيها فأوبقها و رجل ابتاع نفسه فأعتقها » ( 1 ) ، میگويدمردم كه در اين بازار دنيا ، در اين گذشتگاه دنيا میآيند دو دستهاند ،بعضی میآيند خودشان را میفروشند ، برده میكنند و میروند . بعضی ديگرمیآيند خودشان را میخرند ، آزاد میكنند و میروند . بشر باز اين را هماحساس میكند كه نسبت به مال و ثروت دنيا دو حال میتواند داشته باشد ،میتواند بنده واسير و در قيد مال باشد و میتواند پاورقی : 1 - نهج البلاغه فيض الاسلام ، حكمت 128 ص . 1150 |