گيرم به خدا و قيامت معتقد نيستيد ولی اينمقدار احساس شرافت در خودتانبكنيد ، يك انسان شريف يك كسی كه بوئی از انسانيت برده باشد دست بهچنين كاری كه شما زديد نمیزند . گفتند چه میگويی فرزند فاطمه ؟ ما چهكاری بر خلاف حريت كرديم . فرمود : « انا اقاتلكم و انتم تقاتلوننی والنساء ليس عليهن جناح » ( 1 ) . در خطابههائی كه امام در بين راه خوانده است كرامت و بزرگواری موجميزند . ازاولين خطابهای كه در مكه خوانده است تا آخرين آنها . خطابهایكه در مكه خوانده است چنين شروع میشود : « خط الموت علی ولد آدم مخط القلادش علی جيدالفتاش » تا آن آخر كهمیفرمايد : « فمن كان فينا باذلا مهجته و موطنا علی لقاء الله نفسه فليرحلمعنا فاننی راحل مصبحا ان شاء الله » ( 2 ) میخواهد بگويد كه اصلا روح منبه من اجازه نمیدهد كه اين اوضاع فاسد را ببينم و زنده باشم تا چه رسد كهبخواهم خودم هم جزء اينها شوم « انی لا اری الموت الا سعادش و الحيوش معالظالمين الا برما » ( 2 ) من برای خودم افتخار ميدانم كه در ميان چنينجمعيتی نباشم . زندگی با اين ستمگران برای من خستگی است ، ملالت است ،كسالت است ، افسردگی روح است . در بين راه خيلی اشخاص با امام برخورد داشتند . صحبتهايی میكردند واغلب همان نصيحتهای پدرانهای را میكردند كه هر تنبلی میكند ، ای آقااوضاع خيلی خطرناك است برويد خودتانرا بكشتن ندهيد . در جواب يكی ازاينها فرمود من به تو همان را میگويم پاورقی : 1 - لهوف ص . 105 2 - لهوف ص . 53 3 - لهوف ص . 69 |