هستند ، میگويد به عدد افراد انسان ، انواع مختلف وجود دارد . لذامیگوئيم ارزشهای انسان ارزشهای بالقوه هستند . بعضی از افراد انسان به آنمقام انسان واقعی میرسند و بسياری از افراد انسان اساسا به مقام انسانواقعی نمیرسند . به تعبير اميرالمؤمنين : « الصورش صورش انسان و القلبقلب حيوان » ( 1 ) يعنی شكل ، شكل انسان است اما باطنش ، باطن يكدرنده است ، يك پلنگ است ، يك خوك است ، يك شير است ، يك گرگاست . و اما اينكه باطن متناسب با ظاهر باشد ، يعنی واقعا انسان باشد ،در همه افراد مردم نيست . گفتيم جهان دو مرتبه تا حدودی زيادی بسوی مكتب انسانيت باز گشته است. يعنی فلسفههائی بنام فلسفههای انسانيت در جهان پيدا شده است ، و شايداز همه اينها عجيبتر دين انسانيتی است كهاگوست كنت در اواسط قرننوزدهم تأسيس و اختراع وابتكار كرد . اين مرد در يك بن بست عجيبی ميانعقل و فكرش از يك طرف و دل و وجدانش از طرف ديگر واقع شده بود . رویهمين جهت چيزی را اختراع كرد بنام دينانسانيت و گفت : دين برای بشرضرورت دارد و تمام مفاسدی كه در اجتماع ديده میشود به اين جهت است كهدين در اجتماع سستی گرفته است . دين گذشته ( كه او توجهش هميشه بهمذهب كاتوليك بوده است ) صلاحيت اينكه دين بشر امروز باشد را ندارد .او دورههای سه گانهای را تشخيص داده بود : دوره ربانی وماوراء الطبيعی ،دوره فلسفی و تعقلی ، و دوره علمی وتحققی و مثبت ( بقول خود او ) . گفت: مذهب كاتوليك مربوط به طرز تفكر ماوراء الطبيعی بشر بوده است . پاورقی : 1 - نهج البلاغه فيض الاسلام ، خطبه 86 ص . 214 |