تو داری ، پانصد دهان تو داری ، از همه اينها بايد بتو غذا برسد . يكیازاين دهانهای تو ، دهان عبادت است ، توبايد روح خودت را به عبادتكردن راضی كنی ، يعنی اين حق و حظ را بايد به او بدهی ، تو يك موجودلكوتی صفات هستی ، بايد پرواز بكنی بسوی آن عالم ، وقتی اين فرشته رازندانی میكنی ، آيا میدانی بعد چه عوارض و ناراحتی های زيادی دارد ؟ يكوقت شما میبينيد يك جوان مرفه ، جوانی كه همه وسائل برايش فراهم بودهاست ، به يك بهانه كوچك خودكشی میكند . همه میگويند نمیدانيم چراخودكشی كرد ؟ ای آقا ! اين موضوع كه خيلی كوچك بود ! چرا خودكشی كرد ؟ !نمیدانی كه در وجود اونيروهای مقدسی زندانی بوده ، آن نيروهايمقدس ازاين زندگی رنج میبردهاند طاقت نمیآوردهاند ، در نتيجه طغيانی به آن شكلبوجود آمده است . گاهی میبينيد شخصی همه چيز دارد و ناراحت است و رنجمیبرد . گفت :
آن يكی در كنج زندان مست و شاد |
و ان دگر در باغ ترش و بی مراد |
میبينی توی باغ و بوستان زندگی میكند ، همه وسايل زندگی برايش فراهماست ، اما نارحت است ، خوش نيست و از زندگی ناراضی است .
راه لذت از درون دان نز برون |
احمقی دان جستن از قصر و حصون |
برای اينكه يك لذتهائی هم هست كه از درون انسان بايد به او برسد نهاز بيرون ، و آنها لذتهای معنوی انسان است .