اشباع نشده يكمرتبه زنجير را پاره میكند . اين بچهای كه شما میديديد دراثر تلقين پدر در دوازده سالگی نمازش بيست دقيقه طول میكشيد ، نمازشبمیخواند ، دعا میخواند ، يك مرتبه میبينيد در بيست و پنج سالگی يكفاسق و فاجری از آب در میآيد كه آن سرش ناپيداست . چرا ؟ برای اينكهشما به بهانه مقامات عاليه روح ، ساير غرائز او راسركوب كردهايد .البته در غريزه بچه خدا بوده است ، قيامت و عبادت بوده است ، اما شمااين غريزه بچه خدا بوده است ، قيامت و عبادت بوده است ، اما شما اينغريزه خدا و عبادت و اينها را در حالی در اين بچه تقويت كردهايد كهجلوی ساير غرائز او را گرفتهايد ، ساير غرائز او را حبس كردهايد ،عصبانی و ناراحت كردهايد ، به زندان انداختهايد ، حق و حظ آنها راندادهايد ، سهم آنها را ندادهايد ، دنبال فرصتی میگردند ، دريك فرصتی كهبرايشان پيش میآيد ، در يك وقت كه بچه فيلمی راتماشا كند يا درمجلسیبا يك زن جوان آشنابشود ، همان كافی است كه اين نيروهای ذخيره شدسركوب شده ، يكمرتبه زنجيرها را پاره بكند و بكلی تمام آن ساختمانی راكه پدر در وجود او بغلط ساخته است ويران سازد . درست مثل باروتی كهمنفجر بشود ، منفجر میشود . توبه ، درست عكس اين قضيه است ، آدمی كه گناه و معصيت میكند و غرقدر شهوات و درندگی است وقتی كه فرشته وجودش را اينقدر آزار داد واشباعنكرد ، يكمرتبه فاجعه ای به وجود میآيد . آخر من و تو هم انسانيم ما يك دهان نداريم ، اشتباه میكنی كه خيالمیكنی يك دهان داری و از همين يك دهان بايد بتو غذا برسد ، صدها دهانداری " عشق را پانصد سر ات وهر سری . . . " پانصد سر |