حرف تندی زدم ، خودتان را نبازيد ، مردانه انتقاد خودتان را به منبگوئيد ، از من حريم نگيريد « و لا تخالطونی بالمصانعة » با باری بهر جهت، هر چه شما بفرمائيد صحيح است ، هر كاری كه شما میكنيد درست است (اين را میگويند مصانع و سازش ) با من رفتار نكنيد ، هرگز با من به شكلسازشكارها معاشرت نكنيد « و لا تظنوا بی استثقالا فی حق قيل لی و لاالتماس اعظام لنفسی » . گمان نكنيد كه اگر حقی را در مقابل من بگوئيد ،يعنی اگر عليه من كلمهای بگوئيد كه حق است بر من سنگين خواهد آمد ، بهحق از من انتقاد كنيد ، ابدا بر من سنگين و دشوار نخواهد بود ، با كمالخوشروئی از شما میپذيريم . " « و لا التماس اعظام لنفسی » " ای كسانیكه من حاكم وخليفه تان هستم و شما رعيت من هستيد ، خيال نكنيد كه من ازشما اين خواهش را دارم كه از من تمجيد و تعظيم كنيد ، از من تملق بگوئيد، مرا ستايش كنيد ، ابدا . بعد يك قاعده كلی را ذكر میكند : « فانه مناستثقل الحق ان يقال له اوالعدل ان يعرض عليه كان العمل بهما اثقل عليه». يعنی آن آدمی كه وقتی حق را به او میگوئی دشوارش میآيد و ناراحتمیشود كه چرا حق را گفتی ، عمل كردن حق برای او سختتر است . كريستن سنمینويسد : انوشيروان عدهای را به عنوان مشورت جمع كرده بود و با آنها دريك مسئلهای مشورت ميكرد . عقيده خودش را گفت ، همهگفتند هر چه شمابفرمائيد همان درست است . يكی از دبيران ، بيچاره گول خورد خيال كردواقعا جلسه ، جلسه مشورت است و او هم حق دارد رأيش را بگويد ، گفتاگر اجازه بفرمائيد من نظرم را بگويم ، نظرش را گفت ، عيبهای نظرانوشيروان |