ری را از ابن زياد بگيرد و هم دست خود را به خون امام حسين آلوده نكردهباشد ، مرتب نامههای مصلحتی مینوشت تا بلكه جنگ نشود . ابن زياد جريانرا فهميد . نامه شديدی به او نوشت كه كار بايد يكسره شود ، اگر نمیخواهیانجام دهی ، به كس ديگری كه مأموريت را به او دادهايم واگذار كن . ازدنيا نمیتوانست بگذرد ، در امری كه دائر بين دين و دنيا بود ، از دينشگذشت ! گفت : میجنگم و امر امير را اطاعت میكنم . در روز عاشورامقداری از رذالتهای عمر سعد معلول اين بود كه فكر میكرد ممكن استگزارشهای گذشته به ابن زياد رسيده باشد كه عمر سعد تعلل میورزد و يكمقدار هم خواه حسين بوده است . لذا برای اينكه خودش را از روسياهی نزدابن زياد بيرون بياورد يك سلسله رذالتها كرد ، برای اينكه آنها را برایابن زياد نقل كنند وقتی كه دو طرف در مقابل يكديگر ايستادند ، به تيراندازهای خود گفت : آماده باشيد . همه آماده شدند . اولين كسی كه تير رابه كمال كرد و بطرف خيام حسينی انداخت ، خود او بود ( 1 ) . بعد فريادزد : ايهاالناس همه نزد عبيدالله زياد شهادتبدهيد كه اول كسی كه بهطرف حسين تير انداخت من بودم ! من هر وقت به اينجا میرسم روضهای كه از مرحوم عالم بزرگوار دوستبسيار بسيار عزيز و گرانبهای ما و شما نارمكيها ( 2 ) كه حدود ده سال ،پيش از دست ما رفت ، مرحوم آيتی رضوان الله عليه شنيدم يا در پاورقی : 1 - اتفاقا پدرش سعد و قاص كه از اصحاب پيغمبر بود ، تير انداز خيلیماهری بود و مهارت او در تير اندازی بين عرب معروف بود و در جنگهایاسلامی هم از اين نظر خيلی خدمت كرده بود . 2 - محل ايراد سخنرانی ، مسجد جامع نارمك ( تهران ) بوده است . |