دميده است يعنی او مظهری از الوهيت است . نه ، ديگر اينها به مياننيايد و حتی در جنبه های محركات انسانی ، انگيزههای درونی و محرك انسانهمن بحثی نشود ، ولی در عين حال انسان و شعور انسان اموری مقدس و محترمباشند . الان هم شما میبينيد هر كس تابع هر مكتبی هست ، میگويد منطرفدار صلحم ، طرفدار آزادی هستم ، بش دوست هستم ، طرفدار عدالتم ،طرفدار حق هستم ، طرفدار حقوق بشر هستم . حتی اعلاميه حقوق بشر اصلا با اينعبارت شروع میشود : " احترام به حيثيت ذاتی بشر " يعنی میخواهند برایبشريك حيثيت ذاتی قابل احترام و تقديس قائل بشوند كه بعد تعليموتربيتها بر اين اساس باشد بطوری كه بنده ، جنابعالی را دارای يكحيثيت ذاتی قابل احترام و تقديس بدانم تا به قداست ذاتی شما ايمانپيدا كنم و به موجب اين ايمان با اينكه میتوانم به حقوق شما تجاوز كنمچنين نكنم . و شما هم در وجود من يك چنين قداست ذاتی قائل بايد و بااينكه میتوانيد به حقوق من تجاوز كنيد ولی آن ايمان شما به اين قداستذاتی باعث بشود كه شما به حقوق من ، به آزاديهای من ، تجاوز نكنيد .بسياری از كسانی كه طالب فلسفه بشر دوستی هستند ، فلسفهای بر غير اساسمعيارهای سابق میخواهند . معذلك همين جاست كه اشكال عمده و مهم پيشمیآيد و تناقض بزرگ در زندگی و بلكه در فكر و منطق بشر امروز بوجودمیآيد ، منطقی كه ابدا نمیتواند پايه داشته باشد . گمان نمیكنم از مردم محقق دنيا باشد كسی كه انساندوستی را به آن مفهومیتشريح بكند كه به آن صلح كل گويند . البته هستند در ميان افراد عامی وعادی كه تا صحبت بشريت و انساندوستی پيش |