حيوانی را توصيه میكند كه فراموش بكنيد ولی يك تولد ديگر ، يك ولادتديگر در روح شما میخواهد . میخواهد يك خود ديگر ، يك منش ديگر در وجودشما زنده شود . شايد دوازده سال پيش يا بيشتر بود كه من متوجه اين نكتهشدم وبعد هم كه اقبالنامه آقای سيد غلامرضا سعيدی را خواندم ديدم كه اقباللاهوری متوجه اين نكته شده است . مطلبی را تحت عنوان فلسفه خودی بيانكرده و مقصودش اين است كه خودی خودت را باز ياب ، خودی انسانی خودترا بازياب . اصلا اسلام يكی از عقوبتهای الهی را اين میداند كه خداانسانرا بشكلی در میآورد كه خودش را فراموش كند : « و لا تكونوا كالذيننسوا الله فانسيهم انفسهم »( 1 ) ، از كسانی مباشيد كه خداوند رافراموش میكنند و در نتيجه فراموش كردن خدا ، خدا آنها را معاقب میكند. عقابشاين است كه خودشان را فراموش میكنند . میگويد " خود " اما آنخودی كه قرآن میگويد يادت باشد ، چيست ؟ نمیگويد شهوتت يادت باشدنمیگويد جاه طلبيت يادت باشد نميگويد پول پرستيت يادت باشد میگويداينها را فراموش كن خودت يادت باشد . تو اين نيستی ، تو برتر از اينهستی ، تو يك انسانيتی هستی ، يك شخصيتی هستی ، يك منشی هستی كه وقتیآن منش را در خودت بيابی خودت را يكپارچه نور میبينی ، خودت رايكپارچه عظمت و قدرت میبينی خودت را يكپارچه شرافت میبينی آنرافراموش نكن والا شما چه كسی را در دنيا پيدا میكنيد كه بيش از علی ( ع )مردم را دعوت بتقوی كرده باشد ؟ ( اينها تأمل دارد ، تفكر دارد بايددرباره اينها فكر كرد ) چه پاورقی : 1 - سوره حشر ، آيه . 19 |