اين پروندهای كه انسان برای خود درست كرده است اينچنين مقدس و پاك وپاكيزه ، اين جور نيست . تمام عملياتی كه بشر به آنها نام دانش دوستی ودانش طلبی داده است ، نام هنر وزيبائی داده است ، نام اخلاق و وجدانداده است ، نام تسبيح و نقديس و تعالی داده است و به آنها جنبه ماوراءالطبيعی داده است ، از نوع همان فعاليتهائی است كه در حيوانات هم پيداميشود ولی در انسان با يك مكانيزم و شكل پيچدهتری است . يكی گفتسرچشمه همه اينها شكم است . سعدی ما هم گفته است : " مايه عيش آدمیشكم است " ولی ديگران گفتند : نه تنها مايه عيش آدمی شكم است ، بلكهمايه فكر آدمی هم شكم است ، مايه دل آدمی هم شكم است . و بعضی ديگر ،اينمقام را نيز برای انسان خيلی بالا و والا ديدند ، يك مقدار پائين آمدندوگفتند ، از شكم هم پائينتر . پس پرونده انسان از نظر سوابق درخشان ،فعاليتهای قابل تقديس و تمجيدی كه داشته است ، با ضربههايی خراب شد واز ميان رفت . كم كم كار بجائی رسيد كه گفتند : اساسا بيائيم اين موجود را بررسیبكنيم . اين موجودی كه يك روز خود را مركز عالم ، وجهان و خلقت راطفيلی خود میدذانست و در خود نمونهای از روح الهی میپنداشت ، اينموجودی كه برای اعمال خود احيانا قداست فوق العادهای قائل بود ، جنبههایمافوق حيوانی قائل بود ، اصلا چيست ؟ كالبد او را چه تشكيل میدهد ؟ بازفرضيهای بوجود آمد كه هيچ تفاوتی ميان اين موجود پر مدعا و گياهان و حتیجمادات از نظر تاروپود نيست . ازنظر بافتمان ، از نظر نظم وشكل ،تفاوت هست ، ولی از نظر تاروپود آن مادهای كه اينها را به وجود آورده ،فرق نمیكنند . مثل |