عادت كردهام ، نمیتوانم عادتم را ترك كنم ، ترك عادت موجب مرض است! كه حرف مفتی است . المهاجر من هجر السيئات ، مرد آنست كه بتواند ازآنچه كه به او چسبيده است جدا شود و هجرت كند . تو اگر از يك سيگاركشيدن نتوانی هجرت كنی انسان نيستی . مرحوم آية الله حجت اعلی الله مقامه يك سيگاری ای بود كه من واقعاهنوز نظير او را نديدهام ، گاهی سيگار از سيگار قطع نمیشد ، گاهی هم كهقطع میشد طولی نمیكشيد . اكثر اوقات ايشان سيگار میكشيد . وقتی مريضشدند ، برای معالجه به تهران آمدند و در تهران اطبا گفتند چون بيماریريوی هم داريد بايد سيگار را ترك كنيد . ايشان ابتدا به شوخی گفته بودمن اين سينه را برای سيگار میخواهم اگر سيگار نباشد سينه را میخواهم چهكنم ؟ گفتند به هر حال برايتان خطر دارد و واقعا مضر است . فرمود : مضراست ؟ گفتند : بله . گفت : نمیكشم . يك " نمیكشم " كار را تمام كرد. يك عزم و يك تصميم ، اين مرد را بصورت يك مهاجر از يك عادت قرارداد . میگويند : مأمون عادت داشت به خاك خوردن . اطبا و ديگران را جمع كردتا كاری كنند كه خاك خوردن را ترك كند . معجون دادند ، گفتند چنين كن ،چنان كن وهر كس چيزی گفت ، فايده نبخشيد . روزی در اين زمينه صحبتمیكردند . ژنده پوشی كه دم در نشسته بود ، گفت : دوای اين درد نزد مناست . پرسيدند : چيست ؟ گفت عزمة من عزماتالملوك يك تصميم شاهانه .به رگ غيرت مأمون برخورد ، گفت : راست میگويد وهمان شد . انسان نبايد اينقدر اسير عادت باشد . متأسفانه بايد عرض كنم |