حركت آن منطبق باشد با مقدار حركت آن فلك . نه ، اينطور نيست . خودايشان يك برهان اقامه كرده است بر اينكه زمان بيرون از وجود اشياءنيست ( 1 ) . نتيجه اينكه حاشيه آقای طباطبائی با مبنای مرحوم آخوند و با مبنای خودايشان تطبيق میكند . اما يك وقت بحث اين است كه حرف صحيح چيست ؟ ويك وقت بحث اين است كه در اينجا چه گفتهاند ؟ حرفی را كه مرحوم آخونددر اينجا زدهاند همان است كه شيخ و ديگران گفتهاند كه زمان مقدار يكحركت است و آن حركت فلك است و حركات ديگر به اعتبار نوعی انطباق باآن زمانی هستند ، نه اينكه خودشان زمان دارند و زمانشان را با آن زمانمنطبق میكنيم . پس فرموده آقای طباطبائی فی حد ذاته مطلب درستی است وبا مبانی مرحوم آخوند هم سازگار است . ولی مرحوم آخوند در اين فصلنخواسته اين را بگويد ، بلكه همان مطلب نادرست ديگران را تقرير كردهاست ( 2 ) . پاورقی : 1 - اين را مكرر گفتهايم كه در بين كتابهای مرحوم آخوند كتاب " اسفار" به صورتی است كه تا انسان به همه مطالب مرحوم آخوند در همه اينكتاب احاطه و تسلط نداشته باشد تمامی مقاصد خود مرحوم آخوند را متوجهنمیشود . ما نحن فيه از مطالبی است كه خود مرحوم آخوند گفتهاند و آقایطباطبائی بيش از همه به اين مطلب توجه دارند كه خود مرحوم آخوند زمانرا در همه اشياء قائلند و مبنای مرحوم آخوند اين است كه به عدد حركاتزمان وجود دارد . ولی مرحوم آخوند در هر جا و هر مقامی طوری سخن میگويد ،نه اينكه از روی غفلت اين مطالب را گفته باشد ، بلكه در بسياری ازمواقع مطالب را مطابق مبنای قوم تقرير میكند . 2 - سؤال : آيا میخواهيد برای زمان وجودی در خارج اثبات كنيد ؟استاد : بله ، عرض كردهايم كه نه مقوله عرضی را ما الان هم نه مقولهعرضی میناميم ، ولی با هم تفاوت دارند . گفتيم كه اضافات اساسا از نوعمعقولات ثانيه هستند ، كه خود حكما هم گفتهاند . بعد رسيديم به مقدار .گفتيم كه در كميات ، اعم از كميات متصله و كميات منفصله ، نسبت مقداربا متقدر نسبت محمول بالضميمه و موضوع نيست . يعنی وجود مقدار در خارجمنحاز از وجود متقدر نيست . متقدر و مقدار دو اعتبار از شیء واحدند .يك شیء را اگر مبهم اعتبار كنيم ، همان ذات متقدر است ، اگر متعيناعتبار كنيم مقدار است . و در مواردی كه آن حقيقت با تعينات مختلفپيدا میشود ، به اين معنا نيست كه تعين وجودی دارد كه به آن حقيقتمیچسبد ، > |