برمیگردد . آنهايی كه میگويند تخلل سكون نمیشود ، میگويند لازمه قولقائلين به تخلل سكون اين است كه اگر برای اين سنگ ريزه سكونی پيدا شودو برگردد ، برای آن سنگ بسيار سنگين هم بايد سكونی پيدا شود . جواب ايناشكال در آينده میآيد . در هر صورت كلام مرحوم آخوند در اينجا بر اين مبتنی است كه در حركتراجعه تخلل سكون پيدا میشود . زمان عمومی عالم در اينجا يك بحث ديگر پيش میآيد ، و آن اينكه سكون هم به نوبه خودشزمان میخواهد . در گذشته گفتيم ، در آينده هم خواهيم گفت كه فرق استميان ثبات و سكون ، مسأله ثابت و متغير غير از مسأله ساكن و متغير است. در اصطلاح اينها ثبات يك معنی است و سكون معنای ديگر . شیء ثابت ،يعنی شيئی كه نحوه وجودش وجود جمعی است ، و نحوه وجودش وجود بالفعلاست ، و هيچ جنبه بالقوه و امكان تغير در آن نيست ، كه منطبق میشود برمجردات ، ولی ساكن يعنی شيئی كه برای آن امكان حركت هست و حركتنمیكند ، و عدم حركت برای آن به نحو عدم ملكه ثابت است . و عدم حركتبرای ثابت به نحو سلب تحصيلی از او نفی میشود ، ولی از اشياء مادی ساكنبه نحو سلب عدولی حركت سلب میشود . از اين جهت شیء ساكن زمان دارد ،همچنانكه شیء متحرك زمان دارد . اين بحث نيز در آينده خواهد آمد .بنابراين ، اشيائی كه در مكان حركت میكنند ، همين قدر كه حركتش حركتمستدير نباشد بايد منتهی به سكون شود ولو سكون آنا ما . خود حركت كهزمان میخواهد ، سكون هم زمان میخواهد . ممكن است بگوييد : زمانی كه حافظحركت است چيست ؟ زمان خود اين شیء ؟ زمان اين شیء همان حركت اين شیءاست ، چون زمان عبارت است از مقدار حركت ، ولی وقتی شیء سكون پيدامیكند زمان آن چيز |