التوفی ( 1 ) اليهم بلا تفريط فی أحدهما و افراط فی الاخری . الحركه الجوهريه فی كلمات الحكماء و فی كلمات الاوائل تصريحات و تنبيهات عليه ، فلقد قال معلم الفلاسفهاليونانيه فی كتابه المعروف بكتاب " اثولوجيا " معناه معرفه الربوبيه( 2 ) : " أنه لا يمكن أن يكون جرم من الاجرام ثابتا قائما ، مبسوطا كانأو مركبا ، اذا كانت القوه النفسانيهپاورقی : > همان أن اول حدوث حياتش رو بسوی مرگ است و تدريجا دارد میميرد .حياتش عين موت است . اين است كه قرآن میگويد همانهائی كه نگهبانهستند همانها ميراننده هستند . يعنی دو حيثيت و دو جهت نيست كهملائكهای ميراننده باشند و ملائكهای نگهدارنده . حيات عين موت است وآمدن عين رفتن است ، و اين يعنی حركت . 1 - اغلب اشتباه شده و توفی را از ماده " فوت " گرفتهاند . توفی ازماده " وفاء " است ، وفاء و استيفاء يعنی يك چيزی را بتمامه تحويلگرفتن . " الله يتوفيكم »" به اين معنا نيست كه خداوند شما رافائت میكند و از بين میبرد ، بلكه معنیاش اين است كه خدا شما را بهتمام وجود میگيرد ، تحويل میگيرد . به همين جهت يكی از ادله روح در قرآنآيات توفی است ، يعنی در مردن انسان پايان نمیپذيرد ، مردن يعنی تحويلشدن ، به تمام وجود گرفتن و بردن . آيهای است در سوره سجده كه آقای طباطبائی نكته شيرينی از آن دريافتهاند و در تفسير " الميزان " آوردهاند . كفار میگويند كه : "ء اذا ضللنا فی الارضءإنا لفی خلق جديد غ" آيا بعد از اينكه ما گم شديمو ذرات ما هر كدام در نقطهای از زمين پراكنده شد و تمام هستيمان تكه تكهشد و هر تكهای به جائی پراكنده شد ، آيا باز " ما " خلق میشويم ؟ قرآنبا اينكه جمع كردن ذرات را هم در جای ديگر گفته است ولی چون اينجا سخن از " ضللنا " و گم شدن است ، جواب میدهد كه : " قل يتوفيكم ملكالموت الذی وكل بكم »" صحبت بر سر اين نيست كه در قيامت چنين میشود |