هو لكونه عدما خاصا يصحبه قوه أو ملكه مفتقرتين الی قابل زمانی متجددالوجود يحتاج الی زمان بعد زمان الحركه التی هو يقابلها . و قد علم أنحافظ الزمان هو المستديره فی المشهور ( 1 ) . و أما اتمها ، فلانها فی نفسها لا يحتمل الزياده فی الكميه كباقیالحركات و لا الاشتداد و لا التضعف فی السرعه و البطؤ ( 2 ) لما ستعلم ( 3) فی مباحث الافلاك ، و لان فاعلها و غايتها ليس أمرا محسوسا بل أمر عقلیغير متفاوت فی القرب اليه و البعد عنه لكونه خارجا عن هذا العالم كمايتفاوت غايه الحركات الطبيعيه الاينيه و تشتد حركتها أخيرا ( 4 ) كلماقرب المتحرك من الحيز الطبيعی ، و القسريه يضعف أخيرا كلما پاورقی : 1 - با اين " فی المشهور " خواسته بگويد نظر خود ما اين نيست .2 - چون حركت فلك دائم است ديگر زياده در كميت پيدا نمیكند ، يكشیء دائم كه ديگر زياده نمیپذيرد . حتی در باب حركات فلك قدما معتقدندكه شدت و ضعف هم پيدا نمیكند ، سرعت و بطؤهم پيدا نمیكند . 3 - در اينجا مرحوم آخوند دو وعده داده است كه عملی نشده است . ودليلش همان حرفی است كه ما مكرر گفتهايم كه " اسفار " به صورت يككتاب يادداشت و ناتمام باقيمانده است و آن را تمام نكرده . خيلی ازمباحث است كه میگويد در گذشته گفته شده و حال آنكه در آينده میآيد ، وخيلی از مباحثی را كه به آينده وعده میدهد اساسا طرح نكرده است ، و درآخر همين فصل باز میگويد در مباحث جهات و فلكيات خواهيم گفت در حالیكه " اسفار " بحث فلكيات را ندارد . و نيز بعضی مباحث را به مبحثنبوات وعده میدهد كه " اسفار " اين مبحث را هم ندارد . 4 - در حركات أينی شدت و ضعف پيدا میشود . دليل شدت و ضعف يا ازناحيه فاعل است يا از ناحيه غايت . از ناحيه فاعل اين است كه علتفاعلی بر نيرويش اگر اضافه شود حركت شديد میشود . در مورد غايتمیگويند هر چه شیء به غايت خود نزديكتر شود بر سرعتش و شدت حركتشافزوده میشود . امروزه هم همين حرف را میزنند . قدما هم میگفتند اگرشيئی را رها كنيم و به سوی پائين حركت كند وقتی به زمين نزديك میشود ،هر چه نزديكتر بشود بر سرعتش افزوده میشود . و در حركت قسری بر عكسقائل بودند كه آنا فانا از سرعتش كاسته میشود . مثلا پرتاب سنگ به بالابه ضعيف شدن و كند شدن لحظه به لحظه آن میانجامد تا میرسد به مرحله سكون. قدما اين شدت يا ضعف حركت را در افلاك قائل نبودند ، هيچ عاملی ازقبيل فاعل و غايت را موجب تغيير حركت افلاك نمیدانستهاند . |