شرح نهج البلاغه (جعفرى) [1]
ج 1
رسالت انسانى مقدمهاى بر ترجمه و تفسير نهج البلاغه
مقدمهاى كوتاه
رسالت انسانى از ديدگاه تاريخ
بحثى در ريشه اساسى اين سئوال كه آيا انسانيت رسالتى دارد ؟
حقيقتى بنام انسانيت كه موضوع رسالت انسانى است ، با ماشين بودن انسان سازگار نميباشد
نوع يكم مختصات انسانى از نظر ماهيت
نوع دوم مختصات انسانى از نظر رابطه با ديگران
انعكاس طبيعى مختصات انسانى در كالبد مادى او نميتواند انسان را ماشين معرفى نمايد
اصول ششگانه براى اثبات انسانيت و نياز آن به رسالت
اصل يكم
اعتراض به اصل يكم
بدون پذيرش جهانى وسيعتر از عالم طبيعت ، نميتوان افكار بشرى را از بن بست جهان نجات داد
اصل دوم
اصل سوم
اصل چهارم
اصل پنجم
اصل ششم
نتيجه كلى بررسى در اصول ششگانه
پس انسانيتى كه براى او رسالتى لازم است وجود دارد
ناتوانى مكتبهاى فلسفى از اصلاح انسانها دليل ديگرى است براى اثبات ضرورت رسالت انسانى
رسالت انسانى دو عنصر اساسى دارد : شناخت انسان و دگرگون ساختن او در راه تكامل
دو عنصر اساسى انسان : 1 عنصر انطباق با واقعيتهاى جارى طبيعى 2 عنصر آرمانى و اوتوپيائى
تعريف رسالت :
منبع رسالت :
ملاك آن امتياز كه دارنده آن حق رسالت دارد
طرف پذيرنده رسالت :
هدف رسالت :
موضوع رسالت چشمه است كه در سطح عميق روان انسانها ميجوشد
مدعيان رسالتهاى دروغين
دو نوع اساسى رسالت :
قسم يكم رسالت جزئى
قسم دوم رسالت كلى
مواد رسالت كلى
1 جهان هستى
1 جهان هستى داراى واقعيت است
2 جهان هستى داراى معناى معقول است
3 انسان در جهان هستى
2 انسان
1 آشنا ساختن انسان با خويشتن
2 اثبات احترام ذات
3 پذيرش تعهد انسانى برين
4 تعديل خود طبيعى
5 آزاد كردن انسان از مطلق سازىها
6 رها ساختن انسان از كابوس جبرهاى نمايشى و تقويت اختيار
سه مفهوم رهايى و آزادى و اختيار نبايد با همديگر مخلوط شوند
7 تفكيك امتيازات جبرى از امتيازات تكاملى
1 امتيازات جبرى
2 امتيازات تكاملى
امتيازات جبرى مقدمهاى براى امتيازات تكاملى
امتيازات جبرى عامل گسيختگى و جنگ و امتيازات تكاملى عامل پيوستگى و صلح
رابطه امتيازات جبرى و امتيازات تكاملى
8 شناخت و ارزيابى هدف و وسيله
عامل تقسيم موضوعات و فعاليتها به وسيله و هدف
اهميت بررسى و تحقيق درباره هدف و وسيله
دليل يكم
دليل دوم
دليل سوم
دليل چهارم
دليل پنجم
دليل ششم
تعريف هدف و وسيله
هدف
عنصر يكم
عنصر دوم
عنصر سوم
عنصر چهارم
دو اصل مهم تشخيص جنبه جبرى و اختيارى هدف و دريافت صحيح قدرت و اختيار و افزودن به آنها
وسيله
نسبيت هدفها و وسيلهها
نسبيت و مطلق دو مفهوم مربوط به ناظر
ضوابط نسبيت هدفها و وسيلهها
ضابطه يكم
ضابطه دوم
حيات ، اصيلترين هدفها
دليل يكم
دليل دوم
دليل سوم
دليل چهارم
دليل پنجم
هدفهاى درجه دوم حيات
موقعيتى كه مىتواند خود حيات را وسيله نمايد
دو ارزشى بودن حيات
حيات اصيلترين هدفها است اگر تبديل به ضد حيات نگردد
هدفهاى حياتى اجتماعى
دگرگونى موقعيت انسان هدفگير در مقابل هدف انتخاب شده
در كشف ابعاد متنوع هدف ، فاصله زمانى و آگاهىهاى متنوع نقش اساسى دارند
راه منطقى انتخاب هدف و وصول به آن ، در ميان حلقههاى زنجيرى عوامل جبرى
حيات انسانى بقدرى ابعاد متنوع دارد كه هيچ صندوق جبرى برونى نمىتواند همه آن ابعاد را در خود جاى بدهد
اگر مربيان و پيشتازان جوامع نشانى حيات ما را بدست ما بدهند . هيچ انسانى احساس شكست در زندگى نخواهد كرد
هدفهاى منطقى ، وسيلههاى حياتى
بايستى براى پيدا كردن هدف اعلاى حيات ، خود حيات را تفسير كنيم و شناسائى حقيقت و ابعاد حيات بدون در نظر گرفتن هدف اعلا پاسخگوى سئوال اصلى ما نخواهد بود
9 آشنايى با خود براى زيستن با خود ، و تفسير « از خود بيگانگى »
يك نظر اجمالى به تاريخ مفهوم « از خود بيگانگى »
اصطلاحاتى كه آشنايى با آنها براى شناخت پديده خود لازم است
تفسير « از خود بيگانگى » و انواع آن
نوع يكم « از خود بيگانگى » منفى
معناى يكم جهل و نا آشنايى با خود
جهل و ناآشنائى با خود با امكان علم و آشنايى ، يكى از پستترين انواع « از خود بيگانگى » است
معناى دوم خود باختگى ( خود را در ديگران ديدن )
معناى سوم انكار خود
معناى چهارم خود را از دست دادن معاملهاى
معناى پنجم زيستن با خود مجازى بجاى خود حقيقى
معناى ششم هضم نكردن قدرتها و امتيازاتى كه در « خود » وجود دارد
خود هشيارى والا را از دست ندهيم تا هشيارىهاى تناقض انگيز و آزادىهاى پالان گونه ما را به تخديرهاى گوناگون كه نتايج همه آنها « از خود بيگانگى » است ، نكشاند
نوع دوم « از خود بيگانگى » مثبت
معناى يكم « از خود بيگانگى » مثبت در سمت و مقصد طبيعى و معمولى
معناى دوم از خود بيگانگى در گذرگاه تكامل
مسئله يكم آيا براى اين كوشش عاملى لازم است ؟
مسئله دوم تعريف اين عامل تنظيم و توجيه كننده چيست ؟
مسئله سوم مقصود از تجدد « خود » ها يكى پس از ديگرى در مسير تكاملى چه معنائى دارد ؟
مسئله چهارم معناى « تكامل يافتهتر » چيست ؟
مسئله پنجم
هر احساس بيگانگى ناشى از احساس آشنائى است و هر بهرهبردارى از آشنايى از احساس بيگانگى و حقارت آن ناشى ميگردد
آن خودى را كه عالىترين محصول حيات است ، آن خودى را كه سرمايه ابديت است ، جز با سعادت ابدى نميتوان معامله كرد
آيا اصطلاح بازگشت به خود صحيح است ؟
10 شكوفان شدن فطرت
فطرت چيست ؟
فطرت در نظر حكيم ترمذى
تطبيق فطرت بر جريانهاى قانونى برخى از نيروهاى انسانى
تطبيق فطرت به جريان قانونى نيروهاى مركب
تطبيق فطرت به جريان قانونى نيروها و احساسات عالى
11 توجيه منطقى رابطه فرد و اجتماعى
تعريف فرد
تعريف اجتماع
عناصر موجوديت فرد و ابعاد آن
رابطه فرد و اجتماع از ديدگاههاى گوناگون
ديدگاه يكم طبيعى معمولى
ديدگاه دوم از نظر رابطه قراردادى
ديدگاه سوم نظر به ماهيت انسان
ديدگاه چهارم از نظر اصالت
ديدگاه پنجم رابطه فرد و اجتماع از نظر ارزش
1 ارزش موضوعى فرد يا جامعه
آيا افزايش كميت افراد عامل افزايش ارزش است ؟
2 طرف برخوردار از ارزش
3 پديدهاى كه موضوع را با ارزش ساخته است
بهرهبردارى از نيروها و استعدادهاى مثبت و سازنده در راه زندگى آزادانه رو به هدف تكاملى
مقدمهاى بر شناسائى على بن ابيطالب ( ع ) نماينده رسالتهاى كلى
نمونهاى از جملات شخصيتهاى ملل غير اسلامى درباره على ( ع )
يكم شبلى شميل
توضيحى در يك جمله شبلى شميل
دوم جبران خليل جبران
توضيحى درباره دو جمله از جبران خليل جبران
جمله يكم
جمله دوم
سوم ميخائيل نعيمه
توضيحى درباره جملهاى از ميخائيل نعيمه
چهارم ايلياپاوليچ پطروشفسكى
توضيحى درباره دو جمله از پطروشفسكى
جمله يكم
جمله دوم
پنجم جرج جرداق
توضيحى درباره سه جمله از جرج جرداق
جمله يكم
جمله دوم
جمله سوم
چند جمله از بزرگترين متفكران و صاحبنظران اسلامى
يكم ابن سينا
توضيحى در سه جمله ابن سينا
جمله يكم
جمله دوم
دوم حسن بن يسار بصرى
توضيحى در جملات حسن بصرى
سوم ابن ابى الحديد
توضيح جملهاى از ابن ابى الحديد
چهارم جلال الدين محمد مولوى
پنجم محمد ابوالفضل ابراهيم
توضيحى در جملهاى از محمد ابو الفضل ابراهيم
ششم محمد عبده
توضيحى در جملات محمد عبده
جمله يكم
جمله دوم
جمله سوم
جمله چهارم
على عليه السلام از ديدگاه توصيف خداوندى
على ( ع ) از ديدگاه محمد ( ص )
على از ديدگاه على ( ع )
دو اصل بسيار مهم در شناخت شخصيتها
اصل يكم
اصل دوم
1
ادعاهاى بىاساس و منحرف ساختن واقعيات نتيجهاى جز هلاكت ندارد
نادانى به خويشتن اساس همه نادانىها است
2
مگر دروغ جز زبونى و بىشخصيتى علت ديگرى دارد ؟
3
هيچ راهى جز راه حق به مقصد نميرسد
4
ارتكاب زشتىها يا از ناتوانى است و يا از ستمگرى
5
اينست آن حياتى كه از ناچيزترين حركات مژگان تا عالىترين فعاليت مادى و روحىاش ميتواند تجسم يافته قانون بوده باشد
6
آنجا كه دين پرده تاريكى روى واقعيت مىكشد
شما مردم منحرف با اشتراك در هدفهاى غلط ، در آن جادههاى گمراهى هر چه حفر مىكنيد به آب نمىرسيد
از آن هنگام كه حق براى من نشان داده شده است ، هيچ شكى نكردهام
7
كسى كه از اعماق واقعيات آگاه نيست ، نمىتواند از شك و ترديد در امان باشد
8
چون خود را فريب ندادهام ، از هيچكس فريب نخوردهام
9
با بينائى درونى و يقين ربانى كه به گمراهى تبهكاران و هدايت خويشتن دارم ، باكى ندارم از اينكه به تنهايى در مقابل آنان بايستم اگر چه همه روى زمين را پر كرده و براى پيكار با من صفآرائى نمايند
خوددارى سازنده در مقابل وحشت ويرانگر
بينائى درونى و يقين ربانى مافوق همه امتيازات
10
11
12
من با چشمى باين دنيا مينگرم كه شايسته آن است
13
من شما را براى خدا ميخواهم و شما مرا براى تأمين تمايلات شخصى خود
14
15
وفا به پيمانها دمساز پايدار صدق است و من سپرى با كفايتتر از وفا نمىدانم
كسى كه بداند سرنوشت نهائى او چيست حيلهگرى براه نمىاندازد
قانون يكم وجدان حسّاس تاريخ
قانون دوم ورشكسته شدن مكتبهاى انسانشناسى
قانون سوم محاسبه الهى
آنجا كه حيلهگرى هشيارى ناميده مىشود ، هشيارىها بوسيله تخدير عامل خودخواهى از عرصه حيات رانده شدهاند
براى تبهكارىهاى خود اصل و قانون نتراشيم
چه مقدس و با ارزش است اين قانونگرايى و تكيه بر اصل در زندگى ، بشرط آنكه براى نابود كردن اصل و قانون بكار نرود .
16
من خود را عضوى از كاروان رو به كمال شما انسانها مىدانم
17
مرا در مقابل وظيفهاى كه انجام دادهام سپاس خوشايند نگوئيد
گفتگويتان با من مانند گفتگو با جباران نباشد . در مقابل من تسليم محقرانه نشويد و از ابراز واقعيات خوددارى نكنيد و با قيافه ساختگى و ظاهر سازى با من آميزش ننماييد
هرگز گمان نكنيد كه من از شنيدن سخن حق احساس سنگينى خواهم كرد و خود را برتر از حق قرار خواهم داد
اگر عنايت خداوندى كه مالكتر از من به من است ، كفايتم نكند ، از خطا در امان نخواهم بود
قطعى است كه من و شما بندگان مملوك خداوندى هستيم كه جز او خدائى وجود ندارد
18
من سزاوارترين مردم بر مردم هستم
19
20 و 21
آنچه كه اجتماع از من مىخواهد
حق يكم همواره خيرخواه و خيرانديش شما باشم
حق دوم : تنظيم مسائل اقتصادى شما
حق سوم تعليم عمومى شما
حق چهارم تأديب و تربيت شما
امّا حقوق من بر عهده شما
22
بياييد ارزش رياست را از ديدگاه من دريابيد
ارزش وظيفهاى
ارزش عالى
23
خوشحال مىگشتم اگر بجاى واداشتن اجسامتان به جست و خيز و پايكوبى ، ارواحتان را به پرواز درمىآورديد و رسالت انسانى خود را به قرون و اعصار آينده ارمغان مىفرستاديد
24
كاروان سالارى كه راه و مقصد را مىشناسد و خود را عضوى از كاروان ميداند ، نه راه را گم مىكند و نه كاروان را گمراه مينمايد .
خط مستقيم در ميان پيچاپيچترين خطوط
25
ملاك ذلت و عزت در رابطه همزيستى از ديدگاه پيشواى الهى
26
من بالطاف و عنايات ربانى همه دردها و درمانها و تاريكىها و روشنائىها و صلاح و فساد شما را ميدانم
27
ناتوانى در مقابل چه ؟
ترس و وحشت از چه ؟
28
29
30
سستى براى چه ؟
روز و شب انديشه و تلاشى جز اين ندارم كه حق را از باطل تفكيك كنم ، اگر چه حق در درون باطل فرو رفته باشد
31
هدف من از پذيرش زمامدارى
32
چراغى روشنگر فرا راه انسانها
33
همه شما مىدانيد كه سزاوارترين مردم براى زمامدارى كسى جز من نيست
34
ماداميكه اجتماع و آشيانه زندگى خود را نشناختهايد ، رهبر واقعى خود را تشخيص نخواهيد داد و بالعكس .
35
ناخود ساخته ، خود ساخته ، خدا ساخته
از خود بيگانگى معلول طبيعى ناخود ساختگى است
36
من نه اينم و نه آن
فهرستها
فهرست مطالب
فهرست آيات
فهرست روايات
فهرست اعلام
فهرست مآخذ