حقيقتى بنام انسانيت كه موضوع رسالت انسانى است ، با ماشين بودن انسان سازگار نميباشد
يك روش فكرى ديگرى در دوران اخير بوجود آمده است كه ميخواهد انسانيت را با سبك علمى انكار نمايد . ميگويد : انسان يك ماشين سيستماتيك است كه در مجراى قوانين طبيعت به ظرافت و پيچيدگى و تكامل رسيده است ، بنابراين ما نبايستى براى انسان يك حساب مستقل در معرفتهاى خود باز كنيم . اين روش فكرى انسانيتى سراغ ندارد ، تا رسالتى داشته باشد .
ما اين خوش بينى را از دست نخواهيم داد كه كسانى كه انسان را با تفسير ماشينى معرفى ميكنند ، ميخواهند عظمت ماشينى انسان را هم مطرح كنند ، نه اينكه ميخواهند بگويند : انسان جز ماشين چيزى نيست ، زيرا صدها ابعاد روانى انسانى را كه با مختصات ماشين قابل توضيح نميباشد ، جز با سفسطه كارىهاى نامعقول نميتوان ناديده گرفت .
اگر تنها تفاوت ميان انسان و ماشين پديده حيات بود ، ما ميتوانستيم با يك عدّه اصطلاحات ابهام انگيز و كلمات خوشايند ، حيات را همچون يك محصول ماشينى محض مطرح نماييم ، ولى واقعيات هرگز به تمايلات ما گوش فرا نميدهد ، حيات اگر چه يك پديده ساده نما است ، ولى در آنهنگام كه در موجوديت آدمى به فعاليت مىپردازد ، صدها مختص شگفت انگيز كه فاصلهاش تا مادّه و قوانين مادّه بمرحله تضاد ميرسد ، بوجود ميآورد . ما براى استنتاج علمى از اين مسئله لازم مىبينيم
-----------
( 1 ) تكاپوهاى ايدهها آلفرد نورث وايتهد ص 22 از متن اصلى انگليسى .
[ 12 ]
كه مقدارى از مختصات انسانى را كه بهيچ وجه با ماشين قابل مقايسه نيست متذكر شويم :