8 شناخت و ارزيابى هدف و وسيله
[ 74 ]
روشن است كه يكى از آن موضوعات حياتى كه تاريخ بشرى را از قابليت تفسير صحيح بر كنار نموده ، حيات انسانى را كه مطلوبترين هدفها است ، بصورت وسيله ناآگاهى ميان ديروز كه معدوم است و فردا كه مجهول است در آورده است ، موضوع هدف و وسيله ميباشد . اين همان موضوع است كه بىاعتنايى بدان يا ناديده گرفتن عمدى آن ، هيچ ارزشى در قاموس بشرى باقى نميگذارد .
مگر ميتوان سقوط ملاكهاى ارزشى را در دوران معاصر ، يك پديده اتفاقى تلقّى كرد ؟ اين سقوط معلول جبرى اختلاط هدفها و وسيلهها است كه ريشههاى خود را در اعماق تاريخ ما دوانيده است .
هنگاميكه حيات فردى از انسان را بتوانيم بصورت وسيله براى هدفهاى جاه طلبانه خود درآوريم ، بخاك و خون افتادن ميليونها انسان داراى حيات ، يك خبر عادى تلقّى خواهد گشت .
اسارت و بردگى و گرسنگىهاى و محروميتها در اشكال متنوعى كه دارند ،
همه و همه نتايج شوم عدم تفكيك ميان هدف و وسيله بوده است كه تا به امروز ادامه دارد . اگر متفكرى چنين گمان كند كه پيشرفت علوم حرفهاى و تكنيك ناخود آگاه و تلاشهاى بىمحاسبه اجتماعى بشر را در آينده به اين آرمان اعلا ( تفكيك هدف از وسيله ) موفق خواهد ساخت ، گمانى خوش بينانه افراطى است كه تنها وسيله تسليت خويشتن ميباشد .
عملى شدن اين آرمان ( شناخت و ارزيابى هدف و وسيله و تفكيك آن دو از يكديگر ) احتياج قطعى به رسالت دائمى دارد .
تا آنجا كه ما سراغ داريم دو مفهوم وسيله و هدف و شناخت و ارزيابى آن دو ، كمتر مورد توجه مكتبها و متفكرين قرار گرفته است . در اغلب قلمروهاى علمى و انسان شناسى و انسان سازى و بلكه جهان بينى ، آن حقايق كه از پيش مطلوب
[ 75 ]
تشخيص داده شده ، بعنوان هدف پذيرفته مىشود ، سپس همه معرفتها و موضوعات و جنبشها بعنوان وسايلى براى آن هدف منظور مىشوند . حتى آن انديشمندانى هم كه بطور مستقل درباره وسيلهها و هدفها انديشيدهاند [ البتّه شماره آنها بسيار محدود است ] مانند آلدوس هكسلى ، ملاك و ضابطه و تعريف دقيقى درباره دو مفهوم مزبور ننمودهاند . مكتب پراگماتيسم همه آرمانها و انديشهها و تحقيقات و كوششها را بعنوان وسيله براى هدفهاى حياتى در مجراى عمل مىنگرد .