مسئله يكم آيا براى اين كوشش عاملى لازم است ؟
اين سئوال از آنجا ناشى ميشود كه هر « خود » ى كه در درون ما بوجود ميآيد ، نميتواند فى نفسه و از روى اختيار بگذشته بخزد و راه را براى بروز خود جديد هموار بسازد ، زيرا هيچ
[ 127 ]
حقيقتى بدون تماس با عوامل مخالف كه ضدّ تعيين موجود آن است ، نميتواند خود را از بين ببرد ، يعنى چنانكه ادامه وجود هر حقيقتى باضافه عناصر نهادى خود ، احتياج به تماس با ساير عوامل نيرو بخش دارد ، همچنان نابودى يك حقيقت بوسيله عوامل خارج از موجوديت آن حقيقت است ، اگر چه تماس اين عوامل بطور غير مستقيم با عناصر نهادى آن حقيقت بوده باشد كه به تلاشى و اضمحلال آن منجر شود .
بنابراين بايستى عامل اين كوشش را در مافوق « خود » هاى مستمر و در حال تجدّد جستجو كرد [ 1 ] . ممكن است عامل اساسى اين كوشش افزايش معلومات و تجربهها و آشنايى تدريجى با آرمانهاى عالىتر ، مطرح شود و احتياج به فرض يك عامل فوق « خود » ها و معلومات و تجربهها مرتفع گردد . اين نظريّه براى پيدا كردن زمينه كار و توضيح صحيح درباره وسايل عبور به « خود » هاى تكاملى بسيار مناسب است ، ولى پاسخگوى عامل مديريّت كه بتواند « خود » ها و آن وسايل ( معلومات و تجارب و آشنايى تدريجى با آرمانها ) را در سمت تكاملى تنظيم نمايد ،
نميباشد .
ما نظير اين مبحث را در خود اجزاء و روابط جهان طبيعت نيز مىبينيم .
در آن قلمرو گفته ميشود : اگر ما بخواهيم نظم و سيستم اجزاء و روابط طبيعت را بخود همان اجزاء و روابط مستند بسازيم ، ناخود آگاهانه حكم به بىنظمى و بىسيستمى طبيعت صادر كردهايم ، زيرا در جهانى كه انسان نميتواند دو بار بيك رودخانه وارد شود پديده نظم و سيستم كه كشف از جريان قوانين كلّى و ثابت مينمايد ، چه معنا ميدهد ؟ از همين جا همه فلاسفه و جهان بينان در صدد كشف ثابتها در قلمرو متغيرات و توضيح چگونگى ارتباط آنها با يكديگر برميآيند .
( 1 ) براى توضيح عامل ثابت در مافوق حركت و تحول « خود » ها كافى است اين موضوع را در نظر بگيريم كه اگر شخصى در دوران ما قبل بلوغ مثلا در 10 سالگى جنايتى را مرتكب شود ، او حتى در 70 سالگى هم خود را جنايتكار مىبيند ، و همچنين هر كس كه از جنايت او مطلع باشد ، او را جانى ميداند .
[ 128 ]
قرنها بگذشت اين قرن نويست
ماه آن ماه است و آب آن آب نيست
عدل آن عدل است و فضل آن فضل هم
ليك مستبدل شد اين قرن و امم
قرنها بر قرنها رفت اى همام
وين معانى بر قرار و بر دوام
شد مبدل آب اين جو چند بار
عكس ماه و عكس اختر برقرار
پس بنايش نيست بر آب روان
بلكه بر اقطار اوج آسمان
بنابراين ، بايستى عامل كوشش و تنظيم « خود » ها را در مسير تكاملى در خارج از « خود » هاى گذران جستجو كنيم ، مخصوصا با در نظر گرفتن اين تعريف براى « خود » كه ميگويد : « خود » چيزى جز تشكل محصولات اعمال و فعاليتهاى درونى ( فونكسيون ) نميباشد .