جمله يكم
« در هنگام مطالعه نهج البلاغه گاهى يك عقل نورانى را ميديدم . . » نكته جالبى كه در اين جمله بايستى مورد دقت قرار بگيرد : « عقل نورانى » است .
مسلم است كه عقل نظرى در قلمرو اختصاصى خود ، جز هدفگيرى و انتخاب وسيله كارى انجام نمىدهد .
اين فعاليت كارى باين ندارد كه آيا هدف در منطقه ارزشهاى عالى انسانى است ، يا تنها در منطقه سودجويى و خودخواهى است ؟ همچنين كارى با ماهيت
-----------
( 1 ) شرح نهج البلاغه محمد عبده مقدمه بقلم محمد عبده ص 7 .
[ 191 ]
وسيله ندارد كه آيا آن امور را كه بعنوان وسيله انتخاب مىكند و آنها را در راه هدف استخدام مىكند ، از نظر واقعيت و ارزش بالاتر از هدف منظور است يا پايينتر يا مساوى با آن ؟ عقل نظرى با هيچ يك از اين مسائل سرو كارى ندارد .
چنانكه منطق صورى صحت و بطلان ماده قضايا را بعهده نمىگيرد ،
بلكه تنها روش نتيجهگيرى را از مقدمات مفروضه تصحيح مىنمايد . بهمين جهت است كه عقل نظرى معمولى بايستى با راهنمايى وجدان رشد يافته و بوسيله قوانين تصفيه شده انسانى و الهى و گوياى واقعيات ، به فعاليت بپردازد . بدون اين راهنمايى :
عقل بند رهروان است اى پسر
آن رها كن ره عيان است اى پسر
با نظر به اين اختصاص عقل نظرى است كه محمد عبده كلمه « نورانى » را قيد عقل نموده ، گفته است : « يك عقل نورانى را مىديدم » يعنى عقل راهنمائى شده بوسيله وجدان پاك الهى را مىديدم كه شباهتى به مخلوق جسمانى نداشت .