معناى چهارم خود را از دست دادن معاملهاى
خود از دست دادن معاملهاى غير از « خود باختگى » و « انكار خود » مىباشد .
اين معنا « از خود بيگانگى » بر مبناى سودجويى و نفع طلبى افراطى استوار شده است . اين بيگانگان از خويشتن ، منكر واقعيت خود نيستند و « خود » را هم نمىبازند ،
بلكه خود را قابل معامله مىدانند ، خود مىدهند و سود مىگيرند .
-----------
( 1 ) الحشر آيه 19 .
[ 118 ]
مىدهند افيون به مرد زخممند
تا كه پيكان از تنش بيرون كنند
پس به هر ميلى كه دل خواهى سپرد
از تو چيزى در نهان خواهند برد
براى اينان مفهوم خود و سود شناخته نشده است و نمىدانند كه در زندگى آگاهانه سودى عظيمتر از حفظ « خود » در مجراى تكامل وجود ندارد ، زيرا مدار سود و زيان و زشت و زيبا و خوب و بد و هدف و وسيله خود پوياى آنان است .
اگر اين معاملهگرى زيانآور استمرار پيدا كند ، به از دست رفتن خود منجر ميشود كه « از خود بيگانگى » را دنبال دارد .
اين نوع « از خود بيگانگى » در قرآن چنين منعكس شده است .
« وَ لَبِئْسَ ما شَرَوا اَنْفُسَهُمْ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ » 1 ( البته آنان خود را به طرز بدى فروختند ، اگر مىدانستند » .