1 آشنا ساختن انسان با خويشتن
اين هم يكى از اساسىترين مواد رسالت درباره انسان است كه بدون آن ، هيچ كارى درباره انسان صورت نخواهد گرفت .
براى مشتى انسانها كه از خويشتن بيگانه هستند ، چه كارى ميتوان انجام داد ؟ حتى عالىترين مكتبهاى انسانى كه مورد تصديق همه عقول رشد يافته باشد ، وقتى كه از انسان بيگانه از خود صحبت ميكند ، و يا ميخواهد تكامل مطلوبى درباره او بوجود بياورد ، در حقيقت درباره مورچهگان و موريانههايى صحبت ميكند و ميخواهد راه تكامل را پيش پاى آنها بگستراند چنين بحث و دگرگونى متوجه عوامل سازنده جبرى آن جانداران خواهد بود ، نه خود آنان . زيرا آنان از
[ 63 ]
اختيارى كه ناشى از داشتن خويشتن بوده باشد ، محروم و بيگانهاند .
اين حقيقت را هم ميدانيم كه انسان بيگانه از خويشتن ، نه تنها از مفهوم عالى انسانيت بدور است ، بلكه از احساس اينكه او هم موجوديتى دارد ، بر خوردار نميباشد . آيا جريان تاريخ بشرى با آنهمه ادّعا و طمطراقش ميتواند اين ادّعا را داشته باشد كه من عظمتى برابر عظمت آشنايى انسان با خويشتن سراغ دارم ؟ تفصيل مشروح اين ماده رسالت كه بزرگترين مشكل امروز است در مباحث آينده مطرح ميشود .