خط مستقيم در ميان پيچاپيچترين خطوط
اين چهار نوع زندگى را در نظر بگيريم :
1 زندگى انسان در يك محيط ساده ، بدون ارتباط با انسانهاى ديگر .
2 زندگى انسان با چند انسان ديگر در يك محيط ساده .
3 زندگى انسان با انبوهى از انسانها در محيطى كه از جنبههاى متنوع با يكديگر ارتباط برقرار كردهاند .
4 زندگى انسان با انبوهى از افراد و جمعيتها با ارتباط با جوامع مجزّا از يكديگر . از شماره 1 هر چه بالاتر ميرويم با خطوط پيچاپيچ بيشترى روبرو مىگرديم . شماره چهارم را كه دوران امير المؤمنين و زندگى او را مطرح مىكند ،
مورد بررسى قرار ميدهيم تا ببينيم گمراه نشدن و گمراه نكردن وى چه معنايى دارد ؟
جامعهاى را مجسم مىكنيم كه هنوز چهل سال از رها كردن بتپرستىاش نگذشته است . رهبر عظيم الشأن آن جامعه دلها و عقول بيش از افراد معدودى را كه بعدها توانستند حقيقت اسلام را براى جوامع ديگر توضيح بدهند و قابل پذيرش بسازند تغيير نداده ، و با جمله :
« لا اِكْراهَ فى الدّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَىِّ » 1 ( اكراهى در دين نيست ، [ با عنايت الهى ] رشد از گمراهى تفكيك و هر دو آشكار شدهاند ) .
آنان را وداع گفته است و بقول عبد اللّه العلايلى : طبيعت رسوب يافته در دلهاى آنان در جاهليت ، هنوز آزادشان ننموده است . چند سالى اصول و قوانينى از اسلام نافذ و محرك در آن جامعه بوده است و در عين حال آن طبيعت رسوب يافته در اكثر افراد ، بتحريكات درونى خود ادامه داده است ، سپس سالهايى براى آن جامعه فرا رسيده است كه مالپرستى و ثروت اندوزى و فاميل خواهى و خود
-----------
( 1 ) البقرة 256 .
[ 277 ]
كامگىها از آن طبيعت رسوب يافته ، سر كشيده و به فعاليت پرداخته است .
همه اين جريانات و رويدادها زير پوشش دين بوجود خود ادامه داده جامعه را در پيچاپيچترين خطوط و نقشههاى غير قابل تفكيك و تشخيص فرو برده است .
ابوذر غفارى متدين شمرده مىشود ، در عين حال معاويه هم متدين محسوب مىگردد كاخ خضراى دومى با حصير اولى هر دو در برنامه قرآن گنجانيده شده است در نتيجه مفهوم دين ساخته چنانكه على ( ع ) خود فرموده است : پرده تاريكى روى چشمان مردم زده ، هيچ واقعيتى را آنچنانكه بايد از روى تعقل و وجدان دريافت نمىكنند اينست فهرست مختصرى از دوران جديدى كه در جامعه بوجود آمده است . باين وضع نابسامان و پر از ضد و نقيض ، طبيعت اصلى آدمى را هم اضافه كنيد كه ابعاد خودخواهى و لذتپرستى خود را در ساليان اخير سى و پنج سال كاملا آزاد ديده و صدها خطوط كج و بىمبدء و مقصد بر خطوط پيچاپيچ وضع اجتماعى مزبور افزوده است .
على بن ابيطالب ( ع ) باتفاق همه تواريخ و صاحبنظران در چنين جنگل بى بىآغاز و انجام و پر از سنگلاخ و وحوشى كه طوفانى آرامش پيدا نكرده طوفان ديگرى سرتاسر آن جنگل را درهم مىكوبيد ، در مسير خط كاملا مستقيم حركت كرده و هيچ فردى را كه آماده حركت بوده است ، نه تنها منحرف ننموده بلكه تقويتش كرده و دستش را گرفته است .
اگر على ( ع ) اين جمله « من گمراه نشدهام و كسى را هم گمراه نكردهام » را در يك جامعه سالم ادا مىكرد ، يك جريان عادى را بيان نموده بود ، ولى در چنان اجتماعى كه فهرستش را بطور مختصر متذكر شديم ، اين مدعى عظمتى به عظمت « اگر پرده برداشته شود بر يقين من نمىافزايد » دارد كه درك و تصور آن كار همه كس نيست [ 1 ] .
( 1 ) توضيح و شرح مفصل جامعهاى كه على ( ع ) در آن زندگى مىكرد ، يكى از موضوعات تفسير ما در نهج البلاغه است .
[ 278 ]