در كشف ابعاد متنوع هدف ، فاصله زمانى و آگاهىهاى متنوع نقش اساسى دارند
گذشت زمان در مسئله هدفگيرىها ، نتايجى بيش از آن دارد كه اشخاص معمولى تصور مىكنند ، بطوريكه مىتوان گفت : براى هر انسان آگاه ، هر يك روز كتابى است كه دروس خواندنى در آن نوشته شده است ، لذا صحيح است كه بگوئيم : همواره يك عامل مستمر بنام زمان وجود دارد كه نادانىهاى ما را ميتواند به دانايى تبديل كند ، ولى كو آن عاشق دانايى ؟ البتّه مقصود از گذشت زمان ، جريان آينده و خزيدن به گذشته نيست ، زيرا اين گذشته و آينده بخودى خود در موقعيت انسان و هدفهاى او تأثير ندارند ، زيرا خود زمان بعنوان يك عامل عينى در پهنه هستى فعّاليت نمىكند ،
لذا اگر اجزاء و روابط هر موضوع و رويدادى را تجزيه نمائيد ، به موضوع زمان بعنوان يك جزء عينى آن موضوع و رويداد دست نخواهيد يافت . بلكه مقصود از گذشت زمان باز شدن جنبههاى مختلف واقعيات در مقابل ديدگان ما است كه از عوامل و قوانين دگرگون كننده اشياء ناشى مىگردد .
بهمين جهت است كه مىتوانيم بگوئيم ، « هدف را دير انتخاب كن ولى خوب انتخاب كن » .
در مراحل نخستين هدفگيرىها ، بهترين راهها براى درست انتخاب كردن هدف ، بهرهبردارى از كشش زمان است . بهرهبردارى منطقى از گذشت زمان موجب آگاهىهاى عميقتر و گستردهتر مىگردد ، سپس اين آگاهىها تدريجا كه بحال تكامل مىرسند ، فاصله زمان و ساير ابعاد و وسيلهها را در راه هدفگيرى بهتر ارزيابى مىكنند ، به طوريكه ممكن است شتاب در وصول بيك هدف با اينكه از
[ 97 ]
نظر معمولى به فاصله زمانى زياد و سپرى كردن نقاط فراوانى از حوادث نيازمند مىباشد ، مانند شتاب در خاموش كردن آتشى در كتابخانه پر ارزش تلقى شود كه حتّى يك لحظه هم نبايد تأخير كرد ، و بالعكس ممكن است تحمل و بردبارى و تماشا بگذشت زمان رژه رفتن رويدادهاى زياد كه موجب سپرى شدن سالهاى طولانى باشد ، هدف مفروض را قابل وصول نمايد .
براى تعيين مدت و مقدار و چگونگى وسايل در هدفگيرىها ، ضابطه مشخّصى نداريم ، تنها آنچه كه قطعى بنظر مىرسد ، اينست كه هر اندازه قطب ذاتى بمعناى موقعيت انسان و قطب عينى بمعناى وجود واقعى هدف از مجراى دگرگونىها بر كنار و حالت ثبات بيشترى داشته باشند ، كشش مدت و كميّت و كيفيت وسايل را مىتوان با ضوابط مشخصى تعيين نمود .