جمله دوم
اين حقيقت انسانى والا را : « هر يك از صاحبان عقول و نفوس بزرگ مطابق روش و طبع خود درك مىكنند و ديگر انسانهاى عادى بدون اينكه خود بدانند در سايه آنان زندگى مىكنند . » اين يك توجّه بسيار عالى است كه « جرداق » درباره حركت قافله انسان رو به آينده پيدا كرده است . حقيقتا چه اندك است شماره آن عظماى انسان شناسى كه توانستهاند آن حقيقت والاى انسانى پايدار را درك كنند و نظريات و مكتبهاى معمولى را مانند برق زود گذر تلقى كنند كه مقدارى روشنايى در لحظههاى بسيار موقّت بچهره آن حقيقت والا مىتابد و سپس براه خود مىرود .
كمتر از اين عظماى انسان شناس ، افراد معدود بسيار والائى هستند كه تمام چهره حقيقت والاى انسانى را مىشناسند و ارزش واقعى آن را بجاى ميآورند .
مردم عادى كه اكثريت قريب به نود و نه درصد تاريخ را تشكيل مىدهند ، سايهوار دنبال آن عظماء راه مىافتند و تنها باين اصل كه عظماى پيشرو ما انسانها را ميشناسند و بايستگى و شايستگى ما را درك كردهاند ، قناعت مىورزند . چيزى كه به ذهن اين اكثريت خطور نمىكند ، چون و چرا در فلسفهها و دلايل راههايى است كه آن عظماى پيشرو پيش پاى آنان مىگسترانند . همين امروز همه جوامع و ملل متمدن را بگرديد و قوانين و رفتارهاى متنوع زندگى آنان را براى افرادشان مطرح كنيد و بپرسيد :
فلسفه و دليل درست بودن اين قوانين و رفتارها چيست ؟ افرادى كه بتواند بهمه سئوالات شما جواب درست بدهند ، قطعا از شماره انگشتان شما تجاوز نخواهند كرد .
با يك نظر دقيقتر خود همان عظماى انسان شناس و اين افراد اندك كه فلسفه
[ 180 ]
كار آن عظما را درك و توجيه خواهند كرد ، در پايان تحقيق و تحليل به اصول و قوانين معدودى خواهند رسيد كه افراد معدود بسيار والا و كمتر از شماره عظماى انسان شناس بعنوان مواد رسالت كلى ابلاغ نمودهاند . علىّ بن ابيطالب ( ع ) از اين افراد معدود است .