19
« ااقنع من نفسى ان يقال لى امير المؤمنين و لا اشاركهم فى مكاره الدّهر » 1 .
( آيا امكانپذير است كه بمخاطب قرار گرفتن با كلمه « امير اجتماع با ايمان » قناعت بورزم ولى از مشاركت در ناگوارىهاى روزگار شريك آنان نباشم . ) من يك شريك معمولى زندگى مردم نيستم ، بلكه شركت من با آنان در تكاپو و نوسانات گوناگون زندگى است . اگر گرسنه باشند من سير نخواهم خوابيد ،
اگر در اضطراب فرو روند ، تا مرتفع شدن اضطراب اجتماع ، لحظهاى آرامش نخواهم داشت .
موقعيت چشمگير من هرگز وادارم نخواهد كرد كه ناملائمات روزگار را كه وسيله اصلى آزمايش انسانها است ، از خود دور و بسوى ديگران سرازير نمايم .