براى تبهكارىهاى خود اصل و قانون نتراشيم
شخص ميگسار رباعيات منسوب به خيام را در كشو ميز يا در جايى از قفسه كتابخانهاش مىگذارد كه هنگامى كه اين سئوال ( چرا ميگسارى مىكنى ؟ ) از درون خود او يا از بيرون در مقابل چشمانش نمودار گشت ، فورا دست بآن كتاب ببرد و بگويد : بفرما ، اين جواب تو خيام فيلسوف و رياضيدان و جهانبين . . . شراب مىخورد من بتازگى اطلاع پيدا كردهام كه حسين بن عبد اللّه بن سينا هم شرابخوار بوده است اگر اين ميگسارى كار ناروايى بود ، آن شخصيتهاى تاريخى دهان به آن نمىآلودند [ 1 ] دروغگويان هشيار باصطلاح عاميان به فلسفه عينى اشياء
( 1 ) اولا بنا بر تحقيقات دورانهاى اخير ، دو شخصيت را با لقب خيام و خيامى سراغ مىدهند : يكى فيلسوف و رياضيدان كه تمام آثارش ضد نيهيليستى و متعقد به مبدء و معاد و تكليف و دفاع كننده از مكتب اسلام است . دوم شاعرى است پوچگرا .
ثانيا در شماره رباعيات منسوب به خيام اختلاف نظر شديدى از 12 رباعى گرفته تا حدود 350 رباعى ، وجود دارد .
ثالثا چه خيام و چه ابن سينا و چه بالاتر از آنها ، با نظر به اصول انسانشناسى و حقايق زندگى شخصى آنان ، انسانهاى مطلقى نبودهاند كه تجسم يافته قانون باشند و بشريت را به پيروى از آنان مجبور نمائيم . مثلا چون ابن سينا در فلان روز از روى خطا غذايى خورده و به فلان بيمارى مبتلا شده است ، آيا لازم است كه بشريت را توصيه كنيم كه يكى از اصول و قوانين سازنده بشرى اينست كه آن روز معين را در تقويمها با خط قرمز مشخص و همان غذا را تناول كنند و مبتلا به همان بيمارى شوند
[ 249 ]
مىپردازند و فورا اين اصل را مىتراشند كه اگر دروغ يك پديده باطل باشد ،
مىبايست كه هر دروغى يك اخلال خاصّ در نظم عينى جهان طبيعت بوجود بياورد ،
مثلا اگر كسى در گوشهاى از كشورهاى آفريقايى دروغ بگويد ، آبهاى تمام قارّههاى كره زمين بجاى اينكه از اكسيژن و هيدروژن تركيب پيدا كنند ، از طلا و اورانيوم بوجود بيايند پس معلوم مىشود كه راست و دروغ هيچ تفاوتى ندارند . اين آقا خيلى فيلسوفتر از شخص ميگسار است ، زيرا ميگسار و بال كارش را بدوش دو شخصيت در خاك رفته انداخته ، اين فيلسوف فيلسوفان از جهان بينى شروع فرموده و اصل قانون عينى براى كار خود مىتراشد اين فيلسوف نميداند كه در آن هنگام كه با بىخبرى از واقعيات دروغ گفته ضدّ يك حادثه عينى را كه انعكاس واقع در دريافت او مىباشد ، بوجود آورده است .
و قدرت او بر ناديده گرفتن واقع ، مانند قدرت او بر كشتن يك انسان بوده است كه عبارت است از غلبه فعاليت تبهكارانه بيك واقعيت حق و عينى