حيات اصيلترين هدفها است اگر تبديل به ضد حيات نگردد
پديده حيات چنانكه اثبات كرديم ، اصيلترين هدفها در قاموس بشرى است .
هيچ عاملى نمىتواند باين منطقه ممنوع الورود وارد شود ، مگر در صورتى كه تبديل به ضدّ حيات گردد و مزاحم حيات ديگران شود .
مزاحمت حيات ديگران از مبارزه با حيات خويشتن آغاز مىگردد ، باين معنى كه تا انسان به ضرورت و ارزش حيات خود پاى بند باشد ، نمىتواند مبارزهاى با زندگى ديگران نمايد . بتوضيح اينكه در مرحله نخست ضرورت و ارزش حيات آدمى مختل مىگردد ، و اين اختلال اگر با وسايل مناسب معالجه نشود ، موجب شروع مبارزه درونى با خويشتن مىباشد ، يك طرف خصومت طبيعت حيات است كه مىخواهد بطور قانونى ادامه پيدا كند و طرف ديگر عبارت است از عامل اختلال كه در درون آدمى ريشه انداخته است .
هنگامى كه عامل اختلال پيروز مىشود ، نخست حيات خود را از ضرورت و ارزش ساقط مىكند . اين سقوط منحصر بهمان حيات جزئى خويشتن نمىباشد ،
بلكه به ضرورت و ارزش حيات كلى سرايت نموده و آن را نيز ساقط مىنمايد ،
در اين صورت است كه حيات چهره ضد حيات به خود مىگيرد . پس در حقيقت انسانى كه دست به حيات ديگرى مىبرد و نابودى آن را مىخواهد اولا دست به خودكشى برده و حيات خود را نابود كرده سپس دست به نابودى ديگرى دراز مىكند .
اين موضوع در آيه شريفه « وَ لَكُمْ فى الْقِصاصِ حَياةٌ يا اُولى الأَلْبابِ » 1 ( در قانون قصاص حيات شما تضمين مىشود ، اى خردمندان ) منعكس است . بنابراين موقعى كه درباره كسى قصاص علمى مىشود ، در حقيقت انسان زنده واقعى كشته نمىشود ، بلكه موجودى از قلمرو حيات بر كنار مىشود كه ابتدا با خويشتن مبارزه كرده و حيات حقيقى خود را تباه نموده و بصورت ضدّ و مزاحم حيات كلى درآمده است و قانون
-----------
( 1 ) البقرة آيه 179 .
[ 94 ]
خداوندى حيات براى دفاع از حيات ، دستور به بر كنار نمودن ضدّ و مزاحم حيات مىنمايد .