5 آزاد كردن انسان از مطلق سازىها
اين هم يك حقيقت روانى است كه تجربههاى عمومى درباره انسانها به ثبوت رسانيده است كه انسان بجهت داشتن شخصيت وحدت طلب ، همواره خود
[ 65 ]
را به شناخت و پذيرش مطلق يا مطلقها مجبور مىبيند . هر انسانى كه در او حقيقتى بنام شخصيت منعقد ميشود ، نميتواند بدون دريافت و گرايش به حقيقت يا حقايق ايدهآل زندگى كند . همه ايدهآلها از نوعى مطلق بودن برخوردار ميباشند كه همه دانستنىها و خواستنىهاى ما را بسوى خود بسيج ميكند . ممكن است ايدهآلهاى مطلق بوسيله خود افراد يك گروه يا يك جامعه مورد توجه و دقت قرار نگيرد ، ولى چه بدانند و چه ندانند ، در فضايى زندگى ميكنند كه مطلقهاى اداره كننده مكتبى ، آن را بوجود آورده است . لذا مىبينيم وقتى كه با هوشياران يك جامعه درباره ايدهآل هايشان به تحقيق مىپردازيم ، يا رهبران فكرى خود را پيش ميكشند و يا خواص و نتايج دريافت شده آن رهبران را . مقدار فراوانى از انسانها را هم سراغ داريم كه از پديدهها و موضوعات زندگى ، مطلقها به وجود ميآورند و با تكيه به آن مطلقها ، پاسخى براى چون و چراهاى اصول حيات خود ميدهند .
از دوران اوگوست كنت به اينطرف ، مخصوصا در مغرب زمين يك مطلق شگفت انگيز و سحر آسا بوجود آمده است كه از اسپرماتوزوئيد و اوول شروع ميكند و در افكار خيال بافان بالا و بالاتر ميرود و مرحله خدايى را هم پشت سر ميگذارد و به زمين مراجعت ميكند و جنگ اول و دوم جهانى را براه مياندازد و خونريزىها را دفاع و حقكشىها را هوشيارى و نيهيليسم ( پوچگرايى ) را فلسفه مينامد اين مطلق انسان ناميده شده است براى انسان مطلقى لازم است كه بعنوان ايدهآل اعلا ، شخصيت او را بخود جلب نموده و انسانيت او را به ثمر برساند .
اين ايدهآل اعلا است كه حسّ « بايد چنين بشوم » را اشباع مينمايد ، شما متفكرين جوامع يا اين حسّ را ويران كنيد و آن را معدوم تلقى كنيد و يا براى ايدهآل اعلا كه مطلق بودن خاصيت اساسى آن است ، بهترين و چشمگيرترين سطر را در قاموس انسانى انتخاب كنيد . ضرورىترين خاصيت مطلق ايدهآل عبارت است از ايجاد پويايى در شخصيت فرد و اجتماع . بدون اين خاصيت ، ما مطلق منطقى نداريم ، بلكه بنوعى از خيال مبتلا شدهايم كه اگر علم و منطق واقعيابى به داد ما
[ 66 ]
نرسد ، بايستى به روانكاوان روانپزشك مراجعه كنيم .
خاصيت دوم مطلق آن است كه بتواند هر گونه حركت و دگرگونى تكاملى را نه تنها بپذيرد ، بلكه انسان را براى بوجود آوردن حركت تكاملى به فعاليت جدّى وادار نمايد . هيچ مطلقى جز آفريننده هستى نبايستى مورد پرستش قرار بگيرد ،
زيرا جز آن ذات اقدس هر مطلقى كه تصور شود ، تنها براى تنظيم يا پشتيبانى معرفت و عمل عينى ما در جهان طبيعت ميباشد . اين مطلقها را مطلق درجه دوم ميناميم . در رسالت امير المؤمنين ما بطور فراوان با اين مطلقهاى درجه دوم آشنايى داريم ،
از قبيل : حقيقتجويى ، عدالت ، معرفت ، آزادى و غير ذلك .
اين گونه مطلقها با داشتن اين امتياز كه مطلوب جدّى شخصيت فردى و اجتماعى ما ميباشند ، در عين حال به مطلقى عالىتر و نهايىتر وابستگى دارند كه خداوند هستى آفرين است ، زيرا او است كه خاصيت سازندگى و تكامل را در مطلقهاى مزبور قرار داده است . در خطبه قاصعه جملات آتشين امير المؤمنين در باره لزوم مبارزه با مطلق سازىهاى پوچ زبانه ميكشد .