30
« و اللَّه ما فجأنى من الموت وارد كرهته و لا طالع انكرته و ما كنت الاّ كقارب ورد و طالب وجد » 3 .
( سوگند به پروردگار ، عارضه ناگوار و ناگهانى از مرگ بسراغم نيامده و
-----------
( 1 ) ط 55 ج 1 ص 99 .
-----------
( 2 ) ط 5 ج 1 ص 36 .
-----------
( 3 ) ك ، شماره 23 ج 3 ص 24 .
[ 284 ]
پديده بىسابقهاى بمن بروز نكرده است كه آنرا انكار كرده باشم . من خود را طى كننده راهى ديدهام كه پايانش مرگ بوده و خود را جويندهاى مىدانم كه به مطلوبش رسيده است ) .
پس من از فناى حياتى كه حيات حقيقى و ابدى را در دنبال دارد ، نه تنها وحشتى ندارم بلكه باستقبال آن مىروم .
نيك بنگر ما نشسته مىرويم
مى نبينى قاصد جاى نويم
پس مسافر آن بود اى ره پرست
كه مسير و روش در مستقبل است
هر كه سازد زين جهان آبحيات
زوترش ( زودترش ) از ديگران آيد ممات
تو از آن روزى كه در هست آمدى
آتشى يا خاك يا بادى بدى
گر بدان حالت ترا بودى بقا
كى رسيدى مر ترا اين ارتقا
از مبدّل هستى اول نماند
هستى ديگر به جاى او نشاند
همچنين تا صد هزاران هستها
بعد يك ديگر دوم به ز ابتدا
آن مبدل بين وسايط را بمان
كز وسايط دور گردى ز اصل آن
زان فناها چه زيان بودت كه تا
بر بقا چفسيدهاى اى بىنوا
چون دوم از اولينت بهتر است
پس فنا جوى و مبدل را پرست
« مولوى »