ترس و وحشت از چه ؟
ترس و وحشت از دست دادن لذايذ و مزاياى دنيا ؟ اين پديده محقرانه را بكسى نسبت بدهيد كه دنيا و لذايذ و مزاياى آن را نشناخته باشد . من كه ميدانم اين امور خوشايند در حدّ منطقى و معقولش بعنوان اسباببازئى مقرر شده است
-----------
( 1 ) ط 12 ج 1 ص 199 .
-----------
( 2 ) ك شماره 62 ج 3 ص 131 .
[ 283 ]
كه جسم مادى را متحمل تكاپوى روح در مسير كمال نمايد ، چه وحشتى از محدوديتها و فناى آن امور بخود راه خواهم داد ؟ وانگهى من كه از يك افق والاترى انسانها را جزئى از خود مىبينم ، چگونه بخود اجازه خواهم داد كه براى سرخى گونههايم ،
گونههاى انسانهاى ديگر را زرد و افسرده سازم
ده تن از تو زرد روى و بىنوا خسبد همى
تا بگلگون مى تو روى خويش را گلگون كنى
« ناصر خسرو قباديانى » تلذّذ ؟ چه هدف ناچيزى هدف قرار دادن تلذذكار جانواران است ، نه كار انسان ، تا با محدوديت و نابودى آنان ترسى بخود راه بدهد .
شايد شما ترس و وحشت از خاموش شدن شعله حيات را مىگوييد ؟ اين بيم و هراس هم بهمان اندازه وحشت از دست دادن لذايذ خندهآور است . هم اكنون اين جملات را بشنويد :