تنظيم میكند قبلا طوری تدوين شده بود كه با ابزار توليد قديم میخواند ومتناسب با آن دوره بود ، اخلاق و قانونی وضع شده بود كه مثلا برای دورهكشاورزی خوب بود چنانكه اينها میگويند مسأله حجاب و پوشيدگی زن ، برایزندگی كشاورزی اختراع شده و برای زندگی كشاورزی هم امر مناسبی بوده ،وقتی كه زندگی عوض میشود و ابزار جديد میآيد بايد قانون ديگری تنظيم شوداين میشود تضاد ولی اگر صرفا به اين جهت بگوييم ، فورا میآيند آن قانونرا تغيير میدهند ، پس چرا تغيير نمیدهند ؟ نه ، اين امر قهرا مسألهديگری را پيش میآورد ، يعنی تضاد ميان ابزار توليد و روابط توليد كه درواقع تضاد ميان زيربنا و روبناست منجر به تقسيم جامعه به دو گروه و دوطبقه میشود ، طبقه ای كه طرفدار همان روبناست ، يعنی وابسته به ابزاركهن است و قهرا طرفدار همان روابط موجود است ، يعنی با اينكه زيربناعوض شده میخواهد روبنا را حفظ كند ، و طبقه جديدی كه میخواهد خودش رابا زيربنا يعنی با ابزار تكاملی جديد هماهنگ كند و روبنا را عوض نمايداينجاست كه كشمكش و تضاد در میگيرد و روز به روز شدت پيدا میكند ، والا خود ابزار توليد و روابط كه نمیتوانند با هم بجنگند ، انسانها هستندكه با يكديگر میجنگند ، انسانهای طرفدار روابط كهن كه اين روابط بر اساسابزار توليد قديم بوده ، و انسانهای طرفدار روابط جديد متناسب با ابزارتوليد جديد ، و لذا اينها میگويند تاريخ فقط جنگ طبقاتی است .آن ابزار توليدی كه اينها میگويند تكامل پيدا میكند مقصود خود انسانهانيست اينها معتقدند كه انسان ابزارساز است و ابزار هم انسان ساز ، نهاينكه خود انسانها ابزار هستند میخواهند بگويند كه انسان ابزار را میسازدولی ابزار هم انسان را میسازد ، يعنی انسانهايی كه با ابزارهای جديد سر وكار دارند قهرا با انسانهايی كه با ابزارهای قديم سر و كار داشتند فرق |