در اصطلاح قدما " علم بسيط " میگويند ( 1 ) قدما میگفتند " علم بسيط وجهل بسيط " ، " علم مركب و جهل مركب " میگفتند يكی جاهل است به جهلبسيط يعنی نمیداند ولی میداند كه نمیداند مثل اين كه من رياضيات نمیدانمولی میدانم كه رياضيات نمیدانم ولی يكی ديگر جهلش مركب است نمیداند ونمیداند هم كه نمیداند اولی يك آگاهی آميخته به ناآگاهی است رياضياتنمیدانم ، ناآگاهم ، ولی میدانم كه نمیدانم ، يعنی آگاهم به ناآگاهی خودآگاهی به ناآگاهی هم به اندازه آگاهی به آگاهی ارزش دارد .
آن كس كه نداند و بداند كه نداند |
لنگان خرك خويش به منزل برساند |
ولی يك كسی نمیداند ، آگاه نيست ، و نمیداند هم كه نمیداند بلكه خيالمیكند كه میداند نمیداند ولی خيال میكند كه میداند ، يعنی يك موهومی درمغزش آمده ، كه اين را " جهل مركب " میگويند .
آن كس كه نداند و نداند كه نداند |
در جهل مركب ابدالدهر بماند |
اما يكی میداند ولی نمیداند كه میداند اغلب ، انسانهای بسيط از اينقبيل هستند يك بچه ، چيزی را میداند ولی خودش نمیداند كه میداند اماانسان وقتی كه رشد پيدا میكند در " اصول فلسفه " ما اين مطلب را بهاين شكل گفته ايم ذهن او به سوی خودش انعطاف پيدا میكند تا مراحلی ازرشد انسان ذهن مثل نورافكنی است كه فقط بيرون را میبيند ، دستگاهعكسبرداری است كه فقط بيرون را عكسبرداری میكند ولی ديگر نمیتواندبرگردد خودش را و دستگاه عكسبرداری خودش را هم عكسبرداری كند .
پاورقی : . 1 به عقيده مؤلف مرحله دوم آگاهی از دكارت شروع شد و آن آگاهی ازآگاهی است " من میانديشم پس هستم " چه آگاهی از آگاهی خودش بهطبيعت و چه آگاهی از آگاهی خودش به خودش ( مرحله علم مركب ) ولی اينمرحله دوم از زمانی شروع شد كه " منطق " پديد آمد " منطق " قوانينخوب انديشيدن است كه البته فرع بر آگاهی از آگاهی و آگاهی بر امكانخطای ذهن و آگاهی بر ضرورت كشف مقياسهايی برای سنجش خطاهای ذهن است .