واقع نقشهايی كه آن حالت طبيعی اقتضا میكند به اين صورت میشود آنگاهمثلا اگر [ آن محيط ] تحت يك دين و مذهب باشد قهرا شخصيت دينی و مذهبیبه او میدهد همچنين زبانی كه به او ياد میدهد زبان همان محيط مثلا فارسیاست ولی اگر محيط ديگری باشد صورت ديگری خواهد داشت اما به هر حال آنسائقه علم در همه به طور يكسان وجود دارد درست مثل فورانی است كه يكچشمه از زمين دارد كه از زمين میجوشد و میريزد اين به هر حال يك فورانطبيعی است و مثلا در يك دشت میريزد اما اينكه بعد در اين دشت چگونه باآن عمل كنند ، در مسير خودش به باتلاق بريزد يا از آن استفاده كشاورزی ويا استفاده ديگر كنند ، مسأله ديگری است ، ولی به هر حال اصل فوران وجوددارد . پس در اينجا يك فوران طبيعی [ به عنوان امر فطری ] داريم و يكنقشهای اجتماعی . اين نظريه كه اينجا میگويد معنايش انكار همه اين حرفهاست در نظريهفطرت ، مسير انسان را يك مقدار همان فطرت اوليه خود انسان تعيين میكندو يك مقدار جامعه البته خود جامعه هم مجبور است از يك نوع فطرتی پيرویكند . فطرت اوليه در مورد همه انسانها يك شكل است يا فرق میكند ؟تقاضا البته به يك شكل است ، شكلهای مختلف و متنوع نيست ، منتهاشدت و ضعف دارد ، مثل همين استعدادهايی كه شما از نظر روانشناسی در بچهها سراغ داريد مثلا استعداد هنری در همه وجود دارد اما شدت و ضعف دارد ،يكی استعداد هنری بيشتر دارد يكی كمتر هيچكس نيست كه فاقد استعداد هنریباشد باز در خود استعداد هنری ، در انواع هنرها و كارهای فنی و امورمربوط به زيبايی و اين جور چيزها نيز استعدادها متفاوت است ، يكی دراين قسمت استعداد بيشتری دارد يكی در آن قسمت . مثلا |