را تمام شده تلقی كند كه " پيش بينی نه ، راهنمايی آری " و به عنوانمثال میگويد وقتی كه در دبستانی ديده میشود كه فلان بيماری در ميان بچه هاشايع شده اينجا نمیتوان پيش بينی كرد كه فلان پسر مثلا ژان مريض میشود ،ولی قابل راهنمايی هست ، يعنی به احتمال زياد اين مرض را بچه ها خواهندگرفت و فلان بچه و فلان بچه را پيشگيری كنيد مورخ هم تا اين حدود میتواند[ راهنمايی كند ] . طلبه ها تعبيری دارند ، میگويند گاهی چيزی به خاطر مقتضی پيدا میشودولی مقتضی وقتی عمل میكند كه شرايط موجود و موانع مفقود باشد ، و وقتیمقتضی قطعی باشد و شرايط مشكوك و موانع هم مشكوك باشد قطعا يك پيشبينی احتمالی میشود و پيش بينی قطعی نمیشود حال ، وقتی كه يك بيماریپيدا میشود يك مقتضی پيدا شده ولی اينكه حتما اين بچه میگيرد ، اينگرفتن دو چيز میخواهد ، يكی آن شرط كه سرايت باشد ، كه اين را نمیشودپيش بينی كرد ، و ديگر [ فقدان ] مانع ممكن است بچه ای يك حالت طبيعیداشته باشد ، مثلا مقاومتی در بدنش باشد كه با اينكه شرط هم محقق میشودولی مانع نمیگذارد اين بيماری را بگيرد اينجا هم نمیشود پيش بينی كردولی اصل مقتضی وجود دارد . در تاريخ هم همين طور است مثلا ما میگوييم اوضاع آماده يك انفجار است، يعنی مقتضيات كاملا فراهم است اما اين دليل نمیشود كه صددرصد اينانفجار رخ دهد درست مثل اينكه در يك محيط گاز پخش میشود ، میگوييمشرايط برای انفجار فراهم است ، اما كبريت كوچكی میخواهد ، اگر نباشدانفجار رخ نمیدهد ، يا گاهی موانع نمیگذارد انفجار رخ دهد اين است كه [در تاريخ ] پيش بينی صددرصد وجود ندارد تاريخ همين مقدار میتواند به مادرس بدهد كه ما از راه شناخت مقتضيات بتوانيم حوادث را به همين صورتپيش بينی كنيم چون مقتضی حادثه را شناختيم پس خود حادثه را به همين شكلپيش بينی كنيم كه وقتی میگوييم فلان حادثه مترقب است يعنی مقتضياتشموجود است . مقتضيات را از كجا |