باشد ، يعنی مستشعرانه كار بكند ، معنايش اين است كه در جهت تكاملبیتفاوت نيست ، يعنی حوادثی كه واقع میشود اگر يك حادثه ای باشد كه درجهت كمال انسانی انسان است ، طبيعت و عالم مجبور است با آن هماهنگینشان بدهد ، اگر در جهت ضد كمال انسانی است ، يعنی ضد آن هدفی كه خودطبيعت و تاريخ دارد ، آنگاه جهان عكس العمل مخالف نشان میدهد مثل ايناست كه میگوييد ساختمان بدن انسان به گونه ای است كه اگر غذايی واردبدن بشود كه مجموعا برای بدن خوب باشد همه بدن هماهنگی نشان میدهد ولیاگر يك چيز نامناسبی باشد البته در يك حد معينی بدن عكس العمل مخالفنشان میدهد البته گاهی هر چه هم عكس العمل مخالف نشان بدهد او كارخودش را میكند آدمی كه سم میخورد باز هم بدن او عكس العمل مخالف نشانمیدهد ، خيلی هم كوشش میكند كه سم را دفع كند ولی سم وقتی كه زياد باشدكار خودش را میكند و بدن را از بين میبرد . توجيه تاريخ بر اساس دين ، معنايش نفی قانون علت و معلول نيست ايننظريه ، قانون علت و معلول يعنی اصل علت فاعلی را پذيرفته است توجيهتاريخ بر اصل دين ، يعنی علاوه بر علت فاعلی ، علت غائی را هم پذيرفتنپس اينكه اگر ما تاريخ را بر اساس دين توجيه كنيم پس تاريخ ديگر علمنيست چون رابطه علت و معلول بهم میخورد ، اينها چيز ديگری پيش خودشانفكر كرده اند نه ، ما بايد بگوييم گذشته از حوادثی از پشت سر تاريخ رامیرانند يعنی گذشته ها ، اينهايی كه جلوتر واقع شده كه بعد از آن را بهوجود آورده يك هدف و غايتی هم از پيش رو تاريخ را به سوی خود میكشد ،كما اينكه در مسأله تكامل جانداران ، اكنون در ميان زيست شناس ها مطرحاست كه آيا تكامل ، هدفدار است يا هدفدار نيست ؟ يعنی آن اولين سلولیكه در طبيعت به وجود آمده كه اكنون منتهی شده به انسان مطابق نظريه ایكه مثلا " لكنت دونوئی " در كتاب " سرنوشت بشر " يا مؤلف كتاب "تكامل و هدفداری " دارد آيا واقعا آن سلول به |