اينجا يك مطلب هست و آن مطلب كه مچ اينها در اينجا گرفته میشود ايناست كه مؤلف در مواردی اعتراف میكند كه : پس مورخ بايد با توجه بهاين امور تاريخ بنويسد ، با توجه به اينكه من در چه شرايطی هستم و آنزمانی كه تاريخ آن را مینويسم در چه شرايطی بوده است اينجا قهرا اينمسأله مطرح میشود كه گيرم مورخ بتواند يكچنين توجهی بكند ، آيا مورخمیتواند خودش را از شرايط زمانش خارج كند يا نمیتواند ؟ مطابق آن اصلیكه شما میگوييد كه انسان جبرا محكوم شرايط زمان خودش است ، همان وقتیهم كه میخواهد فكر كند كه خودش را [ از شرايط زمانش ] خارج كند ، چوندر شرايط زمان واقع است ، همان كار را هم باز تحت شرايط زمان انجاممیدهد ، يعنی نمیتواند از آن بيرون بيايد و چنين چيزی امكان ندارد .اينجاست كه بايد آن مسأله ای را كه قبلا مطرح كرديم مطرح كنيم و آن ايناست كه شكی نيست كه ذهن انسان خطا میكند ، يعنی قابل خطاست ، تحتتأثير شرايط ذهنی و عينی خودش قرار میگيرد و كج قضاوت میكند ، همين طوركه يك آينه ، چيزی را احيانا خلاف نشان میدهد ، ولی مسأله اين است كهآيا انسان قادر هست ذهن خودش را تصحيح كند يا نه ؟ يعنی آيا انسان قادرهست خودش را از آن شرايطی كه موجب خطای اوست آزاد كند يا نه ؟ آياانسان در قضاوت ، يك پايگاه آزاد دارد يا ندارد ؟ " منطق " معنايشهمان پايگاه آزاد انسان است كه درست است كه من خطا میكنم ولی میتوانمخطاياب باشم با معيارهايی كه آن معيارها حتما خطا نيست يعنی مطلق استاگر اينجور باشد خطايابی معنی دارد ، ولی اگر هر معياری كه انسان بخواهدبرای خطايابی به كار ببرد مانند خطاهای اول آسيب پذير باشد ، مثل ايناست كه يك آينه معيوب ، صورتی را غلط نشان میدهد ، بعد ما بخواهيم بايك آينه معيوب ديگر خطای آن را اصلاح كنيم كه كجايش خطا بوده و كجايشخطا نبوده بديهی است آينه ديگری كه عين عيبهای آينه اول را داردنمیتواند عيبهای |