ديگر بجای او پيدا میشد ، و همين طور . اين نظريه ، نظريه درستی نيست گفتيم راسل در كتاب " جهان بينی علمی" راجع به نوابغ علمی مثال میزند ، میگويد اگر حدود صد نابغه علمیای راكه در سه چهار قرن اخير پيدا شدند كسی میآمد انتخاب میكرد و همه اينهارا میكشت و از بين میبرد قطعا علم امروز به اين مرحله نمیرسيد اينطورنيست كه علم میخواسته از يك جايی پيدا بشود ، حالا گاليله بود گاليلهاين كار را كرد ، گاليله نبود بجايش " ماليله " پيدا میشد اگر هم پيدامیشد صد سال بعد پيدا میشد چنين نيست كه نابغه هيچ نقشی در تاريخ نداشتهباشد مثلا چگونه میشود گفت كه اين خواست جامعه بوده كه كتابها و آثاربوعلی سينا پيدا بشود ، اكنون در وجود او ظهور كرده ، اگر او نبود يككس ديگر در همان زمان پيدا میشد و همان كار را میكرد نه ، اينجور نيستاگر او نبود شايد صد سال ، دويست سال بعد چنين كسی پيدا میشد افرادی كهاين جور نبوغ دارند ، افرادی كه يك شخصيت فردی دارند قهرا روی جامعهاثر میگذارند اينها حركت جامعه را سريعتر میكنند اگر بوعلی سينا پيدانشده بود ديگر بهمنيار زمان خودش هم پيدا نمیشد ، ولی بوعلی سينا كهپيدا میشود بهمنيارهايی در زمان خود او به وجود میآورد ، و بهمنيارها كهپيدا میشوند يك سلسله كارها انجام میدهند پس اينها حركت جامعه راسريعتر میكنند اين است كه نقش فرد را در جامعه نمیتوان انكار كرد .اين كه افرادی را تشبيه میكنند به خمير كه هر چه جامعه آنها را بسازدبه همان شكل در میآيند . . . برای اينكه فرديت را اصلا قبول ندارند . نه ، اين جور نيست .افرادی هم هستند در تاريخ كه واقعا جامعه آنها را ساخته است .در آن مثال آب كه ذكر كردم همين طور است . به قول شما اينها |