احساس گرسنگی میكند آن را به صورت يك ميل درك میكند ولی در واقع آندستگاه دارد اعلام میكند كه من احتياج به غذا دارم ، بدل ما يتحلل میخواهم؟ اگر او ميل ايجاد نمیكرد و میگفت بدل ما يتحلل میخواهم اين دنبال غذانمیرفت ، ولی وقتی كه ميل است و لذت ، او دنبال لذت خودش میرود امانمیداند كه دنبال لذت رفتنش كار كردن برای آن طبيعتی است كه او اكنونآگاه از آن طبيعت نيست آب كه میخواهد ، اصل مطلب آن است كه طبيعتاست كه دنبال آب میگردد ولی اين كه مثل يك گياه نيست كه آبش را ازرطوبت زمين استفاده كند ، آب را از خارج بايد بروند بياورند تا دستگاهشعور و اراده ، ميلی و لذتی در كام او نريزد او بر نمیخيزد برود آببنوشد او میرود آب مینوشد به خيال خودش فقط برای اين كه لذت ببرد ولیطبيعت او را وادار [ به اين كار ] میكند برای اين كه مايحتاج خودش رابرآورد . اين است كه در زير اين دستگاه ظاهری يك دستگاه ديگری است معمولا مامیگوييم كه انسان در شعور خودش هدف دارد ولی طبيعت مثلا قلب يا معدهمن هدف ندارد اتفاقا آنها از ما بيشتر هدف دارند ما در استخدام هدفهایآنها هستيم يعنی شعور انسان در استخدام هدفهای طبيعت است . اين حرف آدام اسميت حرف بسيار خوبی است : " افراد تمايلات خود رااقناع میكنند ( يعنی آنچه كه آنها پيش خودشان درك میكنند اين است )اما در اين رهگذر چيزی فزونتر كه از آن بیخبرند ولی در عمل آنان نهاناست تحقق میيابد " هگل هم عين همين مطلب را گفته است كه " افراد بشردر حين تحقق بخشيدن اين مقصود ، اميال خود را كه دارای مفهوم دگرگونهاست نيز بر میآورند " يعنی طبيعت مقصود خودش را دارد عمل میكند ولیافراد هم ضمنا به ميلهای خودشان پاسخ مثبت داده اند نويسنده میگويد : "اين به عبارت ساده همان هماهنگی علائق است " ولی هماهنگی علائق غير ازاين مطلب است بلكه اين ، هماهنگی تمايلات است با طبيعت نه |