حكمفرماست . گفتيم تركيب جامعه نوعی تركيب است كه با تركيبهای ديگرشباهت ندارد ، مختص به خودش است ، ضمن اينكه افراد استقلال دارند درحدی كه حتی میتوانند بر ضد اين اندام قيام كنند ، در عين حال يك روح برجامعه حكمفرماست كه افراد و اجزاء را در خدمت خود دارد ، يعنی واقعا نهمجازا هر فردی حكم يك سلول را دارد ، كه اين همان مسأله شخصيت جامعهاست كه عرض كرديم ما بايد اين را مستقل بحث بكنيم چون قطع نظر ازحرفهای امروزيها اين مسأله مورد بحث بوده كه آيا قرآن برای جامعه شخصيتقائل است يا شخصيت قائل نيست ؟ همان مسأله حيات اقوام است كه اقوامزندگی دارند : « لكل امة اجل »( 1 ) امت به خودی خود حيات و عمر دارد، و پايان و اجل دارد ، كه اين در ميان جامعه شناسان جديد هم نظريه خيلیقويی هست و دور كهيم معروف نظريه اش درباب جامعه همين است ، معتقداست كه جامعه از خودش يك تشخص دارد ، از خودش يك حيات دارد ، ازخودش روح دارد و از خودش اصالت دارد ، منتها تا حدی پيش میروند كهمیگويند اصلا فرد امر اعتباری است ، فقط جامعه است و فرد نيست اينهابرخلاف كسانی كه فرد را اصيل و جامعه را اعتباری میدانند و در واقع برایجامعه هيچ حكمی قائل نيستند ، جامعه را اصيل میدانند و فرد را اعتباریالبته در اين حد كه حرفشان درست نيست ولی تا آن مقدار درست است .حال اگر اينطور باشد حرف هگل هم میتواند تا اين حد درست باشد كهجامعه به اعتبار اينكه خودش يك حيات دارد میتواند متكامل باشد چون يكشخصيت است ، امر اعتباری نيست و افراد به منزله سلولهای بدن جامعههستند در يك اندام دائما سلولها عوض میشوند ولی آنكه اصالت دارد خودآن اندام است كه بايد باقی بماند و باقی میماند اگر اين حرف را بگوييم، جامعه به حسب سرشت خود متكامل است ، جامعه يك سرشت پاورقی : . 1 يونس / . 49 |