اسمش را جريان انسانی میگذاريم يك مسأله موش گرفتنی در كار است .میگويد در هر وضعی و در هر حالی غايت و مقصد ، احتياجات مادی است وجمله بندی های اخلاقی سرپوش و روپوش است و حتی ايدآل ها و غاياتاجتماعی هم همينطور است يعنی تمام ايدآل ها و غايات اجتماعی نيز بالاخرهرسيدن به اقتصاد است . بعضی از ماركسيستها مثل ژرژ پوليتسر آمده اند تفكيك كرده اند [ ميانايدآليسم فلسفی و ايدآليسم اخلاقی ، ] چون ديده اند اين حرفها جای خيلیكوبنده ای برای ماركسيسم است آمده اند ايدآليسم اخلاقی را وضع كرده اندكه نه ، ما منكر ايدآليسم فلسفی هستيم ولی طرفدار ايدآليسم اخلاقی "طرفدار ايدآليسم اخلاقی هستيم " يعنی چه ؟ ! اساسا اين فلسفه جايی برایايدآليسم اخلاقی باقی نمیگذارد مطابق اين فلسفه كه محرك انسان را جبراعلل اقتصادی میداند و در زير هر پرده ای يك امر اقتصادی [ را مستور ]میداند ، ايدآليسم اخلاقی هم يعنی روی پرده ، زير پرده چيز ديگر است ،ماترياليسم اقتصادی است پس اين چه ايدآليسم اخلاقی است ؟ ! طبق خودفلسفه ماركسيسم ، اين شعارهايی كه الان ماركسيستهای دنيا به قول خودشان بهنفع ملتهای استثمار شده میدهند چه ماهيتی دارد ؟ شعارهايی كه عليهامپرياليسم میدهند چه ماهيتی دارد ؟ شعارهايی كه له مردم استثمار شدهمیدهند چه ماهيتی دارد ؟ ( چين میگويد ، شوروی هم میگويد ) آيا اين غيراز اين است كه طبق همين فلسفه خودش میگويد حرف مرا باور نكن ، من همكه میگويم ، يك مطامعی دارم ، من هم گرگ ديگری هستم مثل آن گرگ ،عجالتا مقصود گرگانه خودم را زير اين شعارها پنهان كرده ام قصه همان شعریاست كه سعدی آورده :
شنيدم گوسفندی را بزرگی |
رهانيد از دهان و چنگ گرگی |
شبانگه كارد بر حلقش بماليد |
روان گوسفند از وی بناليد |
كه از چنگال گرگم در ربودی |
بديدم عاقبت گرگم تو بودی |