تفسير مورخ روشن تر میكند چرا ؟ بر اساس يك مسأله خوبی كه آن را طرحكرده اند ، يعنی مسأله وابسته بودن گذشته و آينده كه گذشته و آينده دوچيز مجزا نيستند ، وابسته به يكديگرند قبلا گفتيم آينده را در پرتو گذشتهمیتوان شناخت و گذشته را در پرتو آينده ، يعنی بهترين تاريخ هر زمانی رادر زمانهای بعد مینويسند نه در زمان خودش دوره بعد ، دوره قبل را بهترمیتواند تفسير كند چرا ؟ به علت رابطه دوره قبل با دوره بعد مثل اين كهگاهی حادثه ای واقع میشود و آن حادثه محكوم میگردد آن كسی كه قهرمانحادثه است میگويد " آينده اين قضيه را روشن خواهد كرد " يعنی گاهیزمان حاضر قدرت ندارد كه حادثه ای را آنچنان كه هست تفسير كند ، بلكهبايد آينده بيايد تا اين زمان را بتوان خوب تفسير كرد غالبا اينجور استگاهی كارهای خيلی بزرگ در زمان خودشان محكوم میشوند ولی زمان آينده نشانمیدهد كه اين كار بیجهت در زمان خودش محكوم شده ، و بر عكس گاهی يككار در زمان خودش از نظر تفسير مورد تحسين قرار میگيرد ، خيلی قهرمانانهتلقی میشود و " خوب " تفسير میشود ، بعد آينده نشان میدهد كه يكاشتباه بزرگ بوده است . اين است كه میتوان گفت كه تاريخ به معنای علم و تفسير هم رو به تكاملاست نه به دليل اين كه حتما آينده كامل تر از گذشته است ، بلكه فقط بهدليل رابطه ای كه ميان آينده و گذشته هست ، چون هر آينده ای به منزلهمحصولی است كه بذرش در گذشته پاشيده شده است آن زمانی كه بذری رامیپاشند نمیشود كاملا قضاوت كرد كه آيا اين كشاورز عملش را خوب انجامداد يا آن يكی البته تا حدی میشود ممكن است بگويند ما ديديم كه اين يكیزمين را خيلی خوب آبياری كرد ، زمين را خيلی خوب شخم زد ، فلان كار راكرد و بجا كرد ، فلان كار را آن يكی نكرد و بجا كرد ولی آينده كه موقعبرداشت محصول است بهتر قضيه روشن میشود كه آيا كار اين درست بوده يانه بسا هست آن كه ما میگفتيم فلان كارش اشتباه است كار او درست از آبدر بيايد و آن كه فكر میكرديم كارش درست است |