پس اولا بحث ما روی مجموع نبود ، بحث ما اين بود كه تكامل را يكجانبهنمیشود در نظر گرفت ، همه جانبه بايد در نظر گرفت ، و ثانيا نمیتوانيمبگوييم در مجموع [ بشر تكامل پيدا كرده است ] . شما يك ابوذری را در نظر بگيريد میبينيد انسانی با لباسهای بسيار ژنده، مشك كهنه ای به دوش انداخته و روی شتر لاغری سوار است و بقچه ای همدارد كه كمی نان خشك در آن است اما اين آدم موج میزند از انسانيتمعاويه زمان نمیتواند روح او را خاضع كند اگر آسمان به زمين بيايد برایاينكه يك كلمه دروغ به زبان اين آدم بيايد نمیآيد يك پارچه صداقت ،امانت و معنويت است ، يك پارچه شخصيت و حريت است اما با يكچنينزندگی ، او هست و يك كوزه آب و يك دستمال نان و يك كوخی كه ارزشنشستن ندارد اما بياييد يك انسان خيلی عاليمقام غبغب انداخته امروزی رادر نظر بگيريد كه میآيد پشت يك فرستنده به عنوان گوينده راديو دائمادروغ پراكنی میكند ، يعنی يك دستگاه چندين ميليون تومانی در اختياراوست اما با اين دستگاه چه میكند ؟ جز مسخ كردن و منحرف كردن فكر مردمكاری ندارد حال كداميك بهتر است ؟ آدم خوب است ابوذر آن گونه باشد ،همان شتر لاغر و همان كوزه سفالين را داشته باشد ، يا همين آدم باشد باماشين آخرين سيستم و با عالیترين لباسها و آخرين مدها و گرانترين عطرها ويك دستگاه چند ميليون تومانی هم در اختيارش باشد ؟ كداميك كامل است ؟نمیشود كمال را در علم آن هم علم طبيعی و در فن و تكنولوژی [ خلاصه كرد] و هی گفت : پيشرفت يكی از گمراه كننده ترين حرفها ، همين مسأله "پيشرفت " و " ملتهای پيشرفته " است و پيشرفتگی را هم ما خلاصه میكنيمدر ابزار روی اين حساب ، انسان خودش ديگر وجود ندارد ، فقط مسأله ابزارمطرح است ( 1 ) . پاورقی : . 1 پيشرفت انسان يا ابزار انسان ؟ ممكن است گفته شود كه دو نوعپيشرفت داريم ، پيشرفت تمدن و پيشرفت فرهنگ ، آنچه ملاك پيشرفتواقعی است ، پيشرفت فرهنگ است نه تمدن . |