مملكت هيچ نقش اختصاصی فردی نداشته است ؟ بديهی است در شرايط بعد ازآمدن افغانها و آن اوضاع اجتماعی و آن بلبشو اگر نادری هم نبود سرنوشتمملكت جور ديگری بود ناگهان يك آدمی كه فقط از يك خواص زيستی بهرهمند است ، يك آدمی با آن هيكل قوی ، آن اراده بسيار قوی ، آن جاه طلبیفوق العاده و آن غيرت [ ظهور میكند و اوضاع را تغيير میدهد ] مسلم اگرنادر وجود نمیداشت اوضاع اينجور نبود ، اوضاع ديگری بود پس نبوغ رانمیشود انكار كرد ، نمیشود گفت اگر نادر نبود يك كس ديگر كار نادر رامیكرد اگر كسی حرف اينها را بخواهد بگويد كه شرايط مادی و اقتصادی ، [نابغه را ايجاد میكند ، ] نادر نبود يك فرد ديگر ، او نبود يك فرد ديگر، و عين همان كار را كس ديگر میكرد [ بايد به او گفت ] اينطور نيست .با اين تعريف كه میفرماييد ، آيا نقش نوابغ لازم است كه مثبت باشدمثلا نقش معاويه . . . نه ، ممكن است گاهی منفی هم باشد نقش نوابغ در تغيير تاريخ لزومیندارد كه هميشه در جهت تكامل باشد ، يا تكامل از هر جهت باشد همانمعاويه بگذريد از مسأله حقيقت اسلام و اين جور مسائل از جنبه های سياسیقدرت خارق العاده ای بود كه شايد اگر او نمیبود يا آدم ضعيفی بجای اومیبود اوضاع جور ديگری بود همين امويها در مسأله سياست بگذريد از اينكهآنجا كه تضاد منافع داشتند ديگر به هيچ چيز پايبند نبودند ، از اين يكیاگر بگذريد میبينيد مردم خارق العاده ای بودند ، كوچك نبودند عباسيها همهمينطور شايد در سلسله های سلاطين دنيا مثل امويها و مثل عباسيها نابغه كمپيدا شده باشد مأمون مگر يك آدم كوچكی است ؟ ! در همه تاريخ دنيا شمابگرديد نابغه ای مثل مأمون و هارون پيدا نمیكنيد ، و بیجهت نبود كهتوانستند يكچنين امپراطوری به اين عظمت [ تشكيل بدهند ] بنیعباس پانصدسال [ سلطنت كردند ] كدام سلسله ديگر را در |