است ، دوره همان دوره است ، اما در دوره ای كه يكمرتبه صنعت تغيير كردو دوره صنعتی پيش آمد ، همان پيشامد ، تاريخ را متحول كرد و شكل ديگریبه آن داد با اينكه جنگی در كار نبود طبق اين نظريه جنگها معلول تحولاتاصلی تاريخ اند نه علت تحولات اصلی تاريخ ، كه اگر ثابت شود كه جنگخودش علت يك تحول بوده كه ثابت هم میشود آنگاه اين نظريه نقض میشود، چون جنگها هم به نوبه خود در تغيير ابزار تأثير داشته اند ، يعنی آنهاحتی علت تغيير ابزارها هستند دليلش اين است كه جنگ خودش در عيناينكه خرابی به بار میآورد سبب يك نوع تحول و پيشروی هم هست ، زيراملتها در حال جنگ در اثر رقابت جنگی چون مسأله موت و حيات در كاراست نهايت تلاش را برای حفظ و بقای خود به كار میبرند و دانشمندان هركشوری حداكثر كوشش را برای ساختن ابزار جنگی مصروف میدارند كه اينمقدار كوشش در حال صلح و آرامش ، عملی نيست ، يعنی يكچنين شرايط فوقالعاده ای لازم است تا مغزها [ حداكثر تلاش خود را به كار برند ] .میگويند مغزهای انسانها اغلب آن حداكثر نيروی خود را به كار نمیبرند ،شايد يك صدم نيرويی را كه میتوانند به كار ببرند ، به كار میبرند اغلب، اشخاص میميرند در حالی كه مثلا 90 يا 95 درصد مغز آنها به صورت مادهای است كه مورد استفاده قرار نگرفته است ولی وقتی كه مسأله رقابتمثبت در كار باشد آنگاه روی مغزها فشار میآيد ، و آن وقت است كهاختراعات صورت میگيرد و ابزار جنگی اختراع میشود ، ولی جنگ كه خوابيدهمان اختراعات ، در مسائل توليدی مورد استفاده قرار میگيرد بعد از همينجنگ دوم جهانی ، خيلی از اين اختراعات ( 1 ) در راه توليد به كار گرفتهشد ، كارخانه هايی كه در حين جنگ برای ساختن ابزارهای جنگی به وجود آمدهبود در حين صلح برای توليد مورد استفاده پاورقی : . 1 مثلا بمب در آن زمان اختراع شد ، اتم را در آن دوره كشف كردند ، وخيلی چيزهای ديگر . |