از شرايط [ عينی و ذهنی ] كه انسان بتواند احيانا بر ضد شرايط عينی وذهنی خودش قضاوت كند ، معيارهايی در خودش داشته باشد كه به حكم آنمعيارها خطاهای خودش را كشف كند و بيابد اين فلسفه ، اين حرفها را بهكلی نفی میكند اين است كه در اين مكتب انسان در واقع از انسانيت ساقطمیشود ، و هميشه هر جا كه انسان در يك قسمت نفی میشود همان جاست كهخدا نفی میشود اين اصلی است كه هيچگاه تخلف ندارد شما نمیتوانيد مكتبیرا پيدا كنيد كه اصولش نه شعارهايش انسانی باشد و در همان حالماترياليستی باشد اين دو با يكديگر سازگار نيست . اين مطلب [ كه همه حوادث و از جمله جنگها ناشی از انگيزه های اقتصادیاست ] از گفته های ماركس و ديگران خيلی روشن نيست ، يعنی مفسرين هممختلف نظر داده اند گفتيم از بعضی نظريات چنين استفاده میشود كه اساسادر انسان يك غريزه اصيل بيشتر وجود ندارد كه همان غريزه به اصطلاحاقتصادی است ، يعنی اموری كه مربوط به جنبه های معيشت آدمی است ، وساير غرائز ، همه طفيلی است ، كه حتی راسل هم از حرف ماركس چنيناستنباطی دارد اين را رد كرده اند ، يعنی از نظر روانشناسی ، اين قضيه ردمیشود كه خير ، غريزه قدرت طلبی ( برتری طلبی ) يك غريزه اصيل در انساناست همين طور غريزه جنسی هيچ معنی ندارد كه انسان بگويد غريزه جنسیمنبعث از جنبههای معيشتی و اقتصادی است ولی از بعضی اقوالی كه ازماركس نقل میكنند اين مطلب فهميده میشود كه نمیخواهد اصالت آن غرائزرا نفی كند ( اينها جزء مسائلی است كه بعدها كه متون حرفهای اينها رامیبينيم بايد بيشتر روی خود آن متون دقت كنيم ، اكنون به صورت سؤالبرايمان باقی بماند عيب ندارد ) ، میخواهد بگويد اينها اثر تعيين كنندهندارد ، يعنی ممكن است كسی به خاطر جاه طلبی ، حادثه ای بلكه حوادثی رابه وجود بياورد ولی اين حوادث در مسير تاريخ |