شنيد ( عروس بيچاره هم ناراحت شد ، خيال كرد كه آقا او را نمیخواهد ،ديده و نپسنديده ) . ناراحت شد آمد و قسم خورد كه والله من چنان غرق درمطالعه شدم كه يادم رفت امشب شب عروسی ماست . اين لذت ، لذت علم است . اينها لذت حسی نيست . بنابر اين نمیشود مسئله لذت را از امور وجدانی جدا كرد . البته بيانعلمی و فلسفی اش كه بوعلی و ديگران كرده اند جور ديگر است به هر حالوقتی انسان از چيزی لذت میبرد دليل بر اين است كه درونش میخواسته بهچيزی برسد و به آن رسيده هميشه لذت ، از رسيدن پيدا میشود ، والم و درد، از نرسيدن به كمالی كه انسان بايد برسد بنابر اين تفكيك كمال از لذتكه كم كم در فلسفه اروپا يك سخن رايجی شده كه آيا انسان بايد طالب كمالباشد يا طالب سعادت و لذت ، حرف درستی نيست هر كمالی خواه ناخواهنوعی لذت به دنبال خود میآورد ولو اينكه طالب كمال در وقتی كه دنبالكمال میرود فكر نمیكند كه دنبال لذت میرود ، و دنبال لذت هم نمیرود اوكمال را برای خود كمال جستجو میكند ، ولی رسيدن به كمال ، خود به خودبرای انسان لذت میآفريند اين است كه اين قسمت نظريه اش هم تا حدزيادی مخدوش است . ج : همه احكام وجدان مطلق نيست آن مسئله مطلق بودن هم كه ذكر میكند ، خود فرنگيها نيز به آن ايرادگرفته اند كه احكام وجدان اين قدرها هم كه تو میگويی مطلق نيست و چه قدراين بحث و بحثی كه متكلمين و اصوليين ما درباب احكام عقل و حسن |