بسيار دشواری است . میگويد قبول دارم دشوار است ، ولی تنها راه صعود بهملكوت همين است كه انسان راه كمال را انتخاب كند نه راه سعادت را .اينجا يك ايراد خيلی واضحی هست به جناب كانت كه اين كه سخن ازانتهاء به ملكوت میگويی ، آيا انسان وقتی به ملكوت اعلی برسد سعادتمنداست يا شقاوتمند ؟ آيا كمال كه انسان را به ملكوت میرساند ، به سعادتمیرساند يا به شقاوت ؟ ناچار میگويد به سعادت از اينجا معلوم میشود آنسعادتی كه او میگويد ، سعادت حسی است يعنی خوشی مادی دنيوی ، والا اساسانمیشود سعادت را از كمال جدا كرد ، و همچنانكه بوعلی و امثال او گفتهاند ، سعادت و كمال غير قابل انفكاك اند كانت هم در آخر امر نتوانستايندو را از هم جدا بكند برای اينكه حرفش را توجيه بكنيم بايد بگوييممقصود او از " سعادت " آن چيزی است كه قدمای ما آن را سعادت حسیمینامند آنها هم قائل به دو سعادتند : سعادت حسی و سعادت غير حسی . وجدان و اثبات اختيار انسان كانت - همانطور كه عرض كردم - محور فلسفه اش وجدان اخلاقی است اودرباب عقل نظری يعنی در آنچه كه ما اسمش را میگذاريم " فلسفه و حكمتالهی " هر چه كاوش كرده آخرش به شك رسيده يعنی به جايی نرسيده ، ولیوقتی آمده به عالم اخلاق ، به نظرش رسيده كه در اينجا مفتاح همه چيز راكشف كرده است : مفتاح مذهب را |